گنجور

غزل شمارهٔ ۳۲۰۵

روزن دل! آه چه خوش روزنی
یا تو مگر روزن یار منی
عمرک یا نخلة هل تأذنی
نحو جنی غصنک کی نجتنی
روزن آن خانه اگر نیستی
پس تو ز چه روی چنین روشنی
کل سراج حدث ینطفی
غیرک یا اصلی یا معدنی
هرچه کند چرخ مطوق بود
جز تو که بنیاد بقا می‌کنی
اتخذ الحرص هنا مسکنا
دونک یا نفس فلا تسکنی
دانهٔ دامست، چرا می‌خوری؟!
آهن سردست، چرا می‌زنی؟!
شربة اهوائک مسمومة
حیلة اعدائک فی‌المکمن
سخته کمانیست، پس این کمین
بر پر! چون تیر، چرا ایمنی؟!
قد نفد العمر وضاق‌المدی
خذ بیدالهالک یا محسنی
گر دو جهان ملک شود مرمرا
بی‌تو گدایم، نشوم من غنی
غیر سنا وجهک لا نشتهی
ای وسوی عشقک لا نقتنی

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزن دل! آه چه خوش روزنی
یا تو مگر روزن یار منی
هوش مصنوعی: روزنه دل! آه چقدر زیبا و خوش‌نما هستی، آیا تو همان روزنه‌ای نیستی که به خاطر یارم به وجود آمده‌ای؟
عمرک یا نخلة هل تأذنی
نحو جنی غصنک کی نجتنی
هوش مصنوعی: ای عمر، ای درخت خرما، آیا اجازه می‌دهی به سوی میوه‌های تو بروم تا تو را به دست آورم؟
روزن آن خانه اگر نیستی
پس تو ز چه روی چنین روشنی
هوش مصنوعی: اگر در آن خانه نیستی، پس چرا چنین نور و روشنی را به نمایش می‌گذاری؟
کل سراج حدث ینطفی
غیرک یا اصلی یا معدنی
هوش مصنوعی: هر چراغی روزی خاموش می‌شود، جز تو ای اصل و ماهیت واقعی.
هرچه کند چرخ مطوق بود
جز تو که بنیاد بقا می‌کنی
هوش مصنوعی: هر آنچه در دنیا اتفاق می‌افتد و تغییر می‌کند، قانون و قضا و قدر است؛ اما تو کسی هستی که اصل و ریشهٔ جاودانگی و ماندگاری را به وجود می‌آوری.
اتخذ الحرص هنا مسکنا
دونک یا نفس فلا تسکنی
هوش مصنوعی: ای نفس، حرص و طمع را در خود جای نده و به آن وابسته مشو.
دانهٔ دامست، چرا می‌خوری؟!
آهن سردست، چرا می‌زنی؟!
هوش مصنوعی: چرا غذایی را که در دام است می‌خوری؟ چرا به چیزی که سرد و بی‌حالت است ضربه می‌زنی؟
شربة اهوائک مسمومة
حیلة اعدائک فی‌المکمن
هوش مصنوعی: نوشیدنی خواسته‌هایت تو را مسموم می‌کند و ترفندهای دشمنان در کمین‌اند.
سخته کمانیست، پس این کمین
بر پر! چون تیر، چرا ایمنی؟!
هوش مصنوعی: سختی و ناپایداری دنیا مانند کمان است که بر روی پر عادت کرده، بر اثر فشار تیر می‌تواند به سمت خطر برود. از این رو، در چنین وضعیتی، چرا باید احساس امنیت کنیم؟
قد نفد العمر وضاق‌المدی
خذ بیدالهالک یا محسنی
هوش مصنوعی: زندگی به پایان رسیده و زمان به تنگی افتاده است، ای نیکوکار، دست کسی که در حال هلاکت است را بگیر.
گر دو جهان ملک شود مرمرا
بی‌تو گدایم، نشوم من غنی
هوش مصنوعی: اگر همه‌ی دنیا و مملکت‌ها به من تعلق پیدا کنند، با این حال بدون تو من خود را فقیر می‌بینم و غنی نمی‌شوم.
غیر سنا وجهک لا نشتهی
ای وسوی عشقک لا نقتنی
هوش مصنوعی: غیر از نور چهره‌ات هیچ چیز دیگری را نمی‌خواهم و به جز عشق تو هیچ چیزی برایم ارزش ندارد.