اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گهی پردهسوزی، گهی پردهداری
تو سر خزانی، تو جان بهاری
هوش مصنوعی: گاه باعث آتشسوزی و ویرانی هستی و گاه خود را در پرده حفاظت میکنی. تو در روزهای پاییزی زندگی هستی، اما جان تو همچنان بهاری و سرزنده است.
خزان و بهار از تو شد تلخ و شیرین
توی قهر و لطفش، بیا تا چه داری
هوش مصنوعی: فصلهای خزان و بهار به خاطر تو طعم تلخی و شیرینی دارند. تو در حال حاضر به خاطر قهر و لطفی که از خود نشان میدهی، بیصبرانه منتظر هستم تا ببینم چه احساسی داری.
بهاران بیاید، ببخشی سعادت
خزان چون بیاید، سعادت بکاری
هوش مصنوعی: وقتی بهار بیاید، خوشبختی و سعادت را به تو میدهد، اما زمانی که پاییز فرا برسد، تو باید خودت سعادت را بکاری.
ز گلها که روید بهارت ز دلها
به پیش افکند گل سر، از شرمساری
هوش مصنوعی: بهار که میآید، از میان گلها، گلی زیبا به نشانه محبت و زیبایی برمیخیزد و این گل از دلها و عشقهای مختلفی که در آن وجود دارد، جلوهگری میکند، اما به خاطر شرمساری و نازکی احساساتش، خود را در پس دیگر گلها پنهان میسازد.
گرین گل ازان گل یکی لطف بردی
نکردی یکی خار در باغ خاری
هوش مصنوعی: اگر تو از آن گل زیبای باغ چیزی به دست آوردی، چرا یکی از خارهای آن را هم در باغ رها کردی؟
همه پادشاهان، شکاری بجویند
توی که به جانت بجوید شکاری
هوش مصنوعی: تمام پادشاهان به دنبال شکار هستند، ولی تو کسی هستی که به خاطر جانت در جستجوی شکار هستی.
شکاران به پیشت، گلوها کشیده
که جان بخش ما را، سزد جان سپاری
هوش مصنوعی: شکارچیان به دورت جمع شدهاند و آمادهاند که جان ما را بگیرند، و سزاوار است که برای حفظ جان تو، جان خود را قربانی کنیم.
قراری گرفته، غم عشق در دل
قرار غم الحق دهد بیقراری
هوش مصنوعی: درد عشق در دل کسی نشسته که با خود عهدی بسته است؛ این درد باعث میشود که او هرگز آرامش نداشته باشد.
دلا معنی بیقراری بگویم
بنه گوش، یارانه بشنو، که یاری
هوش مصنوعی: ای دل، بیقراریات را برایم بگو، گوش کن، بیدار باش و به یاریام بیا.
فدیت لمولی به افتخاری
بطیالاجابة، سریعالفرار
هوش مصنوعی: من جانم را فدای مولایم میکنم که به افتخار و عزت، پاسخگوی کندی است و در عین حال، در مواقع ضروری بسیار سریع میگریزد.
و منذ سبانی هواه، ترانی
اموت و احیی، بغیر اختیاری
هوش مصنوعی: از زمانی که عاشق او شدهام، احساس میکنم به گونهای زندگی میکنم که گویی میمیرم و زنده میشوم، بدون اینکه اراده یا اختیاری در این کار داشته باشم.
اموت بهجر، و احیی بوصل
فهذاک سکری، وذاک خماری
هوش مصنوعی: محزونم از دوری و پرانرژی از وصال. یکی از این احساسات شوق است و دیگری حالت مستی.
عجبت بانی اذرب بشمس
اذا غاب عنی زمانالتواری
هوش مصنوعی: من تعجب میکنم از این که چطور خورشید وقتی که غایب است، میتواند سرنوشت مرا تحت تأثیر قرار دهد.
اذا غاب غبنا، و ان عادَ عُدنا
کذا عادةالشمس فوقالذراری
هوش مصنوعی: وقتی او میرود، ما هم غایب میشویم و وقتی بر میگردد، ما نیز به حال قبلی خود بازمیگردیم، مانند عادتی که خورشید دارد و همیشه بر فراز افق ظاهر میشود.
بمائین یحیی، بحس و عقل
فذوا الحس راکد، وذوا العقل جاری
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره میشود که حواس انسان گاهی به حالت سکون درمیآید و نمیتواند به درستی عمل کند، در حالی که عقل و تفکر همواره در حال حرکت و فعالیت هستند. به عبارت دیگر، ممکن است حواس ما در برخی شرایط ضعیف و بیاثر شوند، اما قدرت عقل و تفکر همچنان با نشاط و پویاست.
فماالعقل، الا طلاب المواقب
و ماالحس الاخداع العواری
هوش مصنوعی: در این بیت به این نکته اشاره شده است که عقل، چیزی جز جستجوی مکان و موقعیتهای مناسب نیست و حواس نیز تنها ابزار فریب و ترفندهای ناپایدار هستند. به عبارتی، عقل تلاش میکند تا جایگاههای مناسب را بیابد، در حالی که حس و ادراک ممکن است ما را به راههای فریبنده ببرند.
فذو العقل یبصر هداه و یخضع
و ذوالحس یبصر هواه یماری
هوش مصنوعی: کسی که عقل دارد، به حقیقت راهنمایی میشود و تسلیم میگردد. اما کسی که فقط به احساسات خود تکیه میکند، تنها به هوای نفسش میپردازد و در حقیقت دچار جدل و تردید میشود.
گهی آفتابی ز بالا بتابی
گهی ابرواری چو گوهر بباری
هوش مصنوعی: گاهی نور خورشید از بالا میتابد و گاهی باران مروارید مانند از ابرهای زیبا میریزد.
زمین گوهرت را به جای چراغی
نهد پیش مهمان به شبهای تاری
هوش مصنوعی: در شبهای تاریک، زمین به عنوان نشانهای از ارزش و عظمت تو، جواهرت را در اختیار مهمان قرار میدهد.
ز من چون روی تو ز من، من رود هم
برم چون بیایی، مرا هم بیاری
هوش مصنوعی: وقتی تو به من نگاه میکنی، انگار من هم به تو نگاه میکنم. اگر تو بیایی، من هم با تو میآیم و همراهت خواهم بود.
حاشیه ها
1387/07/21 09:10
بزرگمهر وزیری
در بیت 18، مصرع دوم به جای «چو گوهر بتابی» باید باشد «چو گوهر بباری»
---
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما جایگزینی انجام شد.
در بیت آخر، یک "من" جا افتاده است.
"ز من چون رَوی تو، ز من، من رود هم"
با تقدیم احترام و تشکر از زحمات شما در جمع آوری این گنجینۀ ادبی و عرفانی. امیدوارم قسمت عربی این غزل به اساس نسخه چاپی استاد فروزانفر به قرار ذیل تصحیح گردد:
فدیت لمولیً به افتخاری
بطئ الاجابة، سریعالفرار
و منذ سبانی هواه، ترانی
اموت و احیا، بغیر اختیاری
اموت بهجرٍ، و احیا بوصلٍ
فهذاک سُکری، وذاک خُماری
عجبت بانی اذوب بشمسٍ
اذا غاب عنی زمانالتواری
إذا غاب غبنا، و إن عاد عدنا
کذا عادة الشمس فوق الذراری
بمائین یُحیی ، بحسٍ و عقلٍ
فذوا الحس راکد، وذوا العقل جاری
فماالعقل، الا طَلّاب العواقب
و ماالحس الاخِداع العَواری
فذو العقل یُبصِر هُداهُ و یَخضَع
و ذوالحس یُبصِر هواهُ یماری
در بیت
إذا غاب غبنا، و إن عاتعدنا
بنده هرچه سعی کردم برای عاتعدنا ریشه ای بیابم نشد که نشد
با توجه به فعل قبلش که غاب/ غِبنا است این هم باید عادَ/عُدنا باشد
چون غایب شود غایب شویم و چون بازگردد بازگردیم
مصرع بعد هم مکمل همین بحث است
کذا عادةالشمس فوقالذراری