غزل شمارهٔ ۳۱۹۷
سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی
ارنی وجهک ساعة، نقتدی ایم هو کی
من ردا اکرامکم، نرتدی ایم هو کی
فی سناسیمائکم نهتدی، ایم هو کی
خوش بود از جام تو، بیخودی ایم هو کی
در صبوح از نقل تو، نغتدی ایم هو کی
همچو مه در شهرها، شاهدی ایم هو کی
از همه بیندت، مقتدی ایم هو کی
حاضر و آواره را، مسندی ایم هو کی
کعبهوار آفاق را، مسجدی ایم هو کی
برد عشقت از دلم، زاهدی ایم هو کی
اسکتوا ذاکالخیال، قایدی ایم هو کی
غزل شمارهٔ ۳۱۹۶: بار منست او بچه نغزی، خواجه اگرچه همه مغزیغزل شمارهٔ ۳۱۹۸: گهی پردهسوزی، گهی پردهداری
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلن فاعلاتن فاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیدی ایم هو کی، خذیدی ایم هو کی
ارنی وجهک ساعة، نقتدی ایم هو کی
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت فردی اشاره میکند که چهرهاش را در یک لحظه میخواهد ببیند و به او عشق ورزیده و رغبت دارد. او میخواهد از این دیدار الهام بگیرد و به پیروی از او بپردازد.
من ردا اکرامکم، نرتدی ایم هو کی
فی سناسیمائکم نهتدی، ایم هو کی
هوش مصنوعی: من به عنوان بزرگداشت و احترام به شما آمدهام. ما در سایهی ویژگیها و معانی شما از یکدیگر بهرهمند میشویم.
خوش بود از جام تو، بیخودی ایم هو کی
در صبوح از نقل تو، نغتدی ایم هو کی
هوش مصنوعی: از جام تو به خوشحالی مینوشیم و حالت بیخودی داریم، آیا در صبحانه از یاد تو لذت میبریم؟
همچو مه در شهرها، شاهدی ایم هو کی
از همه بیندت، مقتدی ایم هو کی
هوش مصنوعی: ما مانند ماه در شهرها هستیم، همانی که همه ما را میبینند و از ما پیروی میکنند.
حاضر و آواره را، مسندی ایم هو کی
کعبهوار آفاق را، مسجدی ایم هو کی
هوش مصنوعی: ما مانند کعبهای هستیم که در هر جایی قرار داریم و به انسانهای بیخانمان و دردمند، تکیهگاهی میدهیم؛ ما خود، همچون مسجدی هستیم که در هر نقطه از جهان وجود داریم و به نیازمندان پناه میدهیم.
برد عشقت از دلم، زاهدی ایم هو کی
اسکتوا ذاکالخیال، قایدی ایم هو کی
هوش مصنوعی: عشق تو دل مرا از من گرفته است، زاهدی که در این دنیا مشغول ذکر و فکر است، نمیداند که در عمیقترین خیالهایم چه میگذرد.