غزل شمارهٔ ۳۱۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۱۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
به درون شاعر میتوان با واژههای مورد علاقه او پی برد، واژهها راه دنیای بزرگ عدم را میگشایند برای جلال دین شب، ماه، خواب، خیال،غیب، فنا و عدم واژههای بسیار عزیز و مقدس هستند که به سوی یگانگی و عشق و معشوق میروند
روز و روزگار و کسب و کار پراکنده و نا بسامان است و ژرفای آن اندک
درون است که گسترده و توانمند میتواند هر صورتی را در بیرون پدیدار سازد، بیرون یا دنیای مکان و زمان استوار بر درون است
آنگونه که سنگ استوار بر درون پر غوغا و هیاهوی اتم هاست
همه شبها همانندند و راه به گذشته کهن دارند و سخن از ماه میگویند، ماه را میتوان تماشا کرد اما خورشید را نه و روزها متفاوت و رنگارنگ
شب به خیال راه دارد و خیال به معنا و معنا به سخن و سخن به انسانهای معنوی
در شب به آسانی میتوان خانه یی کنار کاخ فردوسی داشت و کلبهای در باغ مولانا و هر روز به احوال پرسی حافظ رفت و با خیام به گشت و گذار و تفرج پرداخت
ماه نشانه غیبت شمس است یعنی خورشید در غیب خانه داررد
و نزدیکترین در آسمان است و آسمان پر ستاره که دفتر گذشته است و گذشته غیب است و غیب در عدم است
ماه دروازه عدم است، جلال دین است که از شمس با ما میگوید
این غزل کلید غزل دیگری است که مگوید
داد جاروبی بدستم آن نگار گفت کز دریا برنگیزان غبار
برخلاف شب در شعر شاعران معاصر، شب حضرت مولانا عاری از سیاهی و تیرگی و ترس است. شب وصل است وصعود به عالم ماورا.
درود
شاعر برای بیان دریافتهای خود در قالب شعر، ممکن است از هر پدیدهای در عالم محسوسات استفاده نماید. این امر، هر بار منحصر به همان بیت یا شعر است و نیت شاعر، شخصیت دادن به این پدیدهها نیست. شایسته است در هر شعر یا بیت در پی درک مفاهیم مورد نظر شاعر باشیم؛ چه بسا این تعمیم دادن، خلاف منظور شاعر را به ما القا نماید.