گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۷

یار آمد به صلح ای اصحاب
ما لکم قاعدین عند الباب
نوبت هجر و انتظار گذشت
فادخلوا الدار یا اولی الالباب
آفتاب جمال سینه گشاد
فاخلعوا فی شعاعه الاثواب
ادب عشق جمله بی‌ادبیست
أمّة العشق عشقهم آداب
بادهٔ عشق ننگ و نام شکست
لا رئوساً تری و لا اذناب
لذت عشق با دماغ آمیخت
کامتزاج العبید بالارباب
دختران ضمیر سرمستند
وسط روض القلوب و الدولاب
گر شما محرم ضمیر نه‌اید
فاسئلوهن من وراء حجاب
شمس تبریز جام عشق از تو
و خذ الکبد للشراب کباب

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار آمد به صلح ای اصحاب
ما لکم قاعدین عند الباب
هوش مصنوعی: دوست به صلح و دوستی آمد، ای همراهان! شما چرا در درگاه منتظر نشسته‌اید؟
نوبت هجر و انتظار گذشت
فادخلوا الدار یا اولی الالباب
هوش مصنوعی: زمان دوری و انتظار به پایان رسید، حالا وارد خانه شوید ای صاحبان اندیشه و عقل.
آفتاب جمال سینه گشاد
فاخلعوا فی شعاعه الاثواب
هوش مصنوعی: آفتاب زیبایی دل‌ها را باز می‌کند، پس در پرتو آن لباس‌ها را از تن درآورید.
ادب عشق جمله بی‌ادبیست
أمّة العشق عشقهم آداب
هوش مصنوعی: در عشق، تمام آداب و رسوم به نوعی نادیده گرفته می‌شود و عشق خود به تنهایی قواعد و اصول خاصی دارد.
بادهٔ عشق ننگ و نام شکست
لا رئوساً تری و لا اذناب
هوش مصنوعی: جام عشق نه مایهٔ ننگ است و نه نشانی از شکست، نه به سرها و نه به دمی.
لذت عشق با دماغ آمیخت
کامتزاج العبید بالارباب
هوش مصنوعی: لذت عشق مانند ترکیب بوی مشام با طعم شیرینی عشق است. این احساس به گونه‌ای است که عشق و وابستگی بین دوست و معشوق به هم می‌آمیزند و یک تجربه خوشایند را رقم می‌زنند.
دختران ضمیر سرمستند
وسط روض القلوب و الدولاب
هوش مصنوعی: دختران در دل و جان شاداب و سرخوشند، در میان باغ محبت و دنیای چرخشی زندگی.
گر شما محرم ضمیر نه‌اید
فاسئلوهن من وراء حجاب
هوش مصنوعی: اگر شما به دل‌ها راه ندارد، از آن‌ها سوال کنید پشت پرده.
شمس تبریز جام عشق از تو
و خذ الکبد للشراب کباب
هوش مصنوعی: شمس تبریز از تو می‌خواهد که با عشق به سوی او بیایی، و از زندگی لذت ببری، درست مانند کبابی که در گرما سرخ می‌شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۷ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1398/06/04 20:09
ابراهیم حاج محمّدی

مصرع دهم باید {{ لا رووسا تری و لا اذناب}} باشد

1403/02/15 01:05
همایون

یار آمد به صلح ای اصحاب

بر شبستان برآمد آن مهتاب 

نوبت هجر و انتظار گذشت

پس از این کاه ما و آن خیزاب

آفتاب جمال سینه گشاد

سایبان ها کنیم جمله خراب

ادب عشق جمله بی‌ادبیست

رخش و میدان و پهلوان و شتاب

بادهٔ عشق ننگ و نام شکست

یافت ره سوار چو دید سراب

لذت عشق با دماغ آمیخت

لذت از فهم کم جو ای بی تاب

دختران ضمیر سرمستند

می وزد باد خرم و شاداب

گر شما محرم ضمیر نه‌اید

می نجویید گوهر نایاب

شمس تبریز جام عشق از تو

ما و نغمه چنگ و تار و رباب

1403/03/08 04:06
مهر و ماه

درود بر شما

 

این غزل از کیست؟

در دیوان شمس دیده نمیشه

1403/06/23 04:08
وحید نجف آبادی

درود

یکی از مصراع ها اینجور معنی جذابتری داره

باده عشق ننگ و نام شکست

ره یافت سوار چو شد خراب

1403/06/23 04:08
وحید نجف آبادی

گر شما محرم ضمیر نه اید

طلب کنید از آن ارباب

1403/07/05 23:10
همایون

کار جلال‌دین به رخس درآوردن همه است که اینجا رخسی میان میدان پدید آمد نخست خود جلال‌دین هنگامی که پاره‌ای پارسی و ‌پاره‌ای عربی میگوید خود نوعی رقصیدن است و چون از دختران ضمیر نام برد یاد دختران جمشید مرا به رخس آورد و عربی ها را پارسی گفتم و وحید جان هم به زیبایی به میدان آمد