غزل شمارهٔ ۳۱۵۰
من مرید توَم مراد توی
من غلامم چو کیقباد توی
دل مرید تو و تو را خواهد
کاین در بسته را گشاد توی
خاک پای توام ولی امروز
گردم اندر هوا که باد توی
زهد من می جهاد من ساغر
چو مرا زهد و اجتهاد توی
گرچه من بدنهاد و بدگهرم
شاکرم چون در این نهاد توی
ور نهادی که تو کنی برداشت
خوش بود چون همه مراد توی
زهر باده شود چو جام توی
ظلم احسان شود چو داد توی
بس کنم ذکر تو نگویم بیش
ذکر هر ذکر و یاد یاد توی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من مرید توَم مراد توی
من غلامم چو کیقباد توی
هوش مصنوعی: من پیرو تو هستم و تو آرزوی من هستی. من همچون غلامی وفادار به تو هستم، همانگونه که کیقباد به قدرت و مقامش وفادار بود.
دل مرید تو و تو را خواهد
کاین در بسته را گشاد توی
هوش مصنوعی: دل عاشق تو را میخواهد و به همین خاطر امیدوار است که تو در این در بسته، کلیدی برای گشایش پیدا کنی.
خاک پای توام ولی امروز
گردم اندر هوا که باد توی
هوش مصنوعی: من خاک پای تو هستم، اما امروز در هوا مانند گردی در حال پروازم که به بادت وابستهام.
زهد من می جهاد من ساغر
چو مرا زهد و اجتهاد توی
هوش مصنوعی: من هرچند زاهد و وارستهام، اما در مینوشی شبیه جنگجو هستم؛ زیرا زهد و تلاش تو مانند ساغر برای من است.
گرچه من بدنهاد و بدگهرم
شاکرم چون در این نهاد توی
هوش مصنوعی: اگرچه من از نظر روحی و نژادی نقصهایی دارم، اما از اینکه در این جهان به وجود تو هستم، سپاسگزارم.
ور نهادی که تو کنی برداشت
خوش بود چون همه مراد توی
هوش مصنوعی: اگر آنچه تو میکنی به دلخواه و خواستهات باشد، خوشایند است، زیرا تمامی هدف تو در آن نهفته است.
زهر باده شود چو جام توی
ظلم احسان شود چو داد توی
هوش مصنوعی: زمانی که بادهات زهرآلود شود، در عین حال، جامت میتواند شادیآور باشد و اگر احسان تو در بستر ظلم قرار گیرد، باز هم میتواند به داد و کمک تبدیل شود.
بس کنم ذکر تو نگویم بیش
ذکر هر ذکر و یاد یاد توی
هوش مصنوعی: دیگر از یاد تو سخن نمیگویم، زیرا هیچ یاد و ذکر دیگری به اندازه تو برایم اهمیت ندارد.
حاشیه ها
1397/12/13 13:03
نادر..
گر چه من بدنهاد و بدگهرم
شاکرم چون در این نهاد تویی..