گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۴۰

صنما بر همه جهان تو چو خورشید سروری
قمرا می‌رسد تو را که به خورشید بنگری
همه عالم چو جان شود همگی گلستان شود
شکم خاک کان شود چو تو بر خاک بگذری
تن من همچو رشته شد به دلم مهر کشته شد
چو به سر این نوشته شد نبود کار سرسری
چو سحر پرده می‌درد تو پس پرده می‌روی
چو به شب پرده می‌کشد تو به شب پرده می‌دری
صنما خاک پای خود تو مرا سرمه وام ده
که نظر در تو خیره شد که تو خورشیدمنظری
رخ خوبان این جهان همه ابرست و تو مهی
سر شاهان این جهان همه پایست و تو سری
چو درآمد خیال تو مه نو تیره شد بگفت
چه عجب گر تو روشنی که از او آب می‌خوری

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صنما بر همه جهان تو چو خورشید سروری
قمرا می‌رسد تو را که به خورشید بنگری
هوش مصنوعی: ای محبوب من، تو همچون خورشید بر تمام جهان می‌تابی و تأثیر می‌گذاری. اگر به تو بنگرم، گویی به خورشید نگاه کرده‌ام.
همه عالم چو جان شود همگی گلستان شود
شکم خاک کان شود چو تو بر خاک بگذری
هوش مصنوعی: اگر همه جهان مانند جان تبدیل به گلستان شود و زمین هم از خاک پر شود، وقتی که تو بر روی خاک قدم بگذاری، آنجا بهشتی خواهد شد.
تن من همچو رشته شد به دلم مهر کشته شد
چو به سر این نوشته شد نبود کار سرسری
هوش مصنوعی: تن من همچون رشته‌ای شده و دل من به خاطر محبت و عشق دچار حالت عجیبی شده است. وقتی به این نوشته می‌نگرم، می‌بینم که این احساسات نه به طور سطحی، بلکه کاملاً جدی و عمیق هستند.
چو سحر پرده می‌درد تو پس پرده می‌روی
چو به شب پرده می‌کشد تو به شب پرده می‌دری
هوش مصنوعی: وقتی صبح می‌شود، پرده‌ها کنار می‌روند و تو هم از پرده بیرون می‌آیی. اما در شب که پرده‌ها کشیده می‌شوند، تو باز هم آن پرده‌ها را کنار می‌زنی.
صنما خاک پای خود تو مرا سرمه وام ده
که نظر در تو خیره شد که تو خورشیدمنظری
هوش مصنوعی: ای معشوق، خاک پای تو برای من چون سرمه‌ای است که چشمم را زینت می‌بخشد. از من خواهش می‌کنم که نگاهی به تو داشته باشم، زیرا تو برای من چون خورشید هستی که همه چیز را روشن می‌کند.
رخ خوبان این جهان همه ابرست و تو مهی
سر شاهان این جهان همه پایست و تو سری
هوش مصنوعی: ظاهر زیبا و دلنواز افراد این جهان مانند ابر است که زودگذر و موقتی‌اند، اما تو مانند ماهی هستی که برترین و ارزشمندترین به شمار می‌آیی. در حالی که دیگران در زمین قرار دارند، تو مقام و منزلتی بلندتر از همه داری.
چو درآمد خیال تو مه نو تیره شد بگفت
چه عجب گر تو روشنی که از او آب می‌خوری
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر تو در ذهنم آمد، مانند ماهی نو تاریک شدم. او گفت: چه شگفت‌انگیز است اگر تو روشنی و از آن تاریکی آب می‌نوشی.