غزل شمارهٔ ۳۱۳۳
حدی نداری در خوش لقایی
مثلی نداری در جان فزایی
بر وعده تو بر نجده تو
که م دوش گفتی هی تو کجایی
کردم کرانه ز اهل زمانه
رفتم به خانه تا تو بیایی
نزلت چشیدم رویت ندیدم
آن قرص مه را کی مینمایی
ماهی کمالی آب زلالی
جاه و جلالی کان عطایی
امروز مستم مجنون پرستم
بگرفت دستم دست خدایی
ای ساقی شه هین الله الله
افزون ده آن می چون مرتضایی
یک گوشه جان ماندست پیچان
و آن پیچش از تو یابد رهایی
جنگ است نیمم با نیم دیگر
هین صلح شان ده تا چند پایی
زاغی و بازی در یک قفس شد
و از زخم هر دو در ابتلایی
بگشا قفس را تا ره شودشان
جنگی نماند چون در گشایی
نفسی و عقلی در سینه ما
در جنگ و محنت مست خدایی
گر جنگ خواهی درشان فروبند
ور نی بکن شان یک دم سقایی
در آب افکن چون مهد موسی
این جان ما را چون جان مایی
تا کش نیاید فرعون ملعون
نی آن عوانان اندر دغایی
در آب رقصان مهد لطیفش
از خوف رسته وز بینوایی
فرعون اکنون بشناسد او را
کز راه آب او کرد ارتقایی
تو میر آبی و آن آب قایم
داد و دهش را دایم سزایی
در خانه موسی در خوف جان بد
در آب بودش امن بقایی
هر چیز زنده از آب باشد
کب است ما را نقل سمایی
تو آب آبی تو تاب تابی
آب از تو یابد لطف و روایی
قارون نعمت طماع گردد
در بخشش تو گیرد گدایی
جز در گدایی کس این نیابد
ناموس کم کن با کبریایی
گیرنده خواهد جوینده خواهد
ناموس آرد جان را جدایی
خاموش کردم لیکن روانم
در اندرونم گشتهست نایی
اطلاعات
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حدی نداری در خوش لقایی
مثلی نداری در جان فزایی
هوش مصنوعی: تو در دیدار خوش، حد و مرزی نداری و مثل تو در زندگیبخشیدن به روح کسی وجود ندارد.
بر وعده تو بر نجده تو
که م دوش گفتی هی تو کجایی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به یاد قول و وعدهای که طرف مقابل داده است میافتد و از او میپرسد که کجا است، به این معنا که او در آن شب خواسته بود دلی از غم خود بکاهد، اما حالا در جستجوی آن شخص است.
کردم کرانه ز اهل زمانه
رفتم به خانه تا تو بیایی
هوش مصنوعی: برای دوری از مردم و مشکلات زندگی، به جایی آرام و پناهگاهی رفتم تا زمانی که تو بیایی و به من ملحق شوی.
نزلت چشیدم رویت ندیدم
آن قرص مه را کی مینمایی
هوش مصنوعی: عشق تو را چشیدم ولی نتوانستم آن ماه کامل را ببینم، نمیدانم کی میخواهی نمایان شوی.
ماهی کمالی آب زلالی
جاه و جلالی کان عطایی
هوش مصنوعی: ماهی که در آب زلال زندگی میکند، نماد کمال و زیبایی است و مقام و منزلت او به خاطر وجود آن آب پاک و عطای خدادادیاش است.
امروز مستم مجنون پرستم
بگرفت دستم دست خدایی
هوش مصنوعی: امروز به شدت شاد و شگفتزدهام و مانند مجنون که عاشق است، احساس میکنم که دستی الهی مرا حمایت و راهنمایی میکند.
ای ساقی شه هین الله الله
افزون ده آن می چون مرتضایی
هوش مصنوعی: ای ساقی بلندمرتبه، به یاد خدا، آن شراب را بیشتر کن، مانند شرابی که به مهربانی و بزرگواری حضرت علی (ع) مشهور است.
یک گوشه جان ماندست پیچان
و آن پیچش از تو یابد رهایی
هوش مصنوعی: یک گوشه از جان انسان در حال نوسان است و این نوسان تنها با تو میتواند آزاد شود.
جنگ است نیمم با نیم دیگر
هین صلح شان ده تا چند پایی
هوش مصنوعی: نیمهای از وجودم در جنگ و درگیری با نیمه دیگرم است. پس بیایید صلحی برقرار کنیم و از این حال کنار بیاییم.
زاغی و بازی در یک قفس شد
و از زخم هر دو در ابتلایی
هوش مصنوعی: دو پرنده که در یک قفس بودند، به خاطر زخمهایی که بر هم میزنند، دچار مشکل و دردسر شدند.
بگشا قفس را تا ره شودشان
جنگی نماند چون در گشایی
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که با باز کردن قفس و آزاد کردن آنها، دیگر جایی برای جنگ و نزاع باقی نمیماند. به نوعی، وقتی زمینه آزادی فراهم شود، مشکلات و درگیریها نیز از بین میروند.
نفسی و عقلی در سینه ما
در جنگ و محنت مست خدایی
هوش مصنوعی: در درون ما، نفس و عقل مانند دو نیروی متضاد با یکدیگر در حال نبرد و سختی هستند و این حالت به ما حالت دیوانگی و مستی میدهد.
گر جنگ خواهی درشان فروبند
ور نی بکن شان یک دم سقایی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال جنگ هستی، در دروازهای که به آن وارد میشوی، آن را ببند وگرنه کمی آرامش را احساس کن و زمانه را به حال خود بگذار.
در آب افکن چون مهد موسی
این جان ما را چون جان مایی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مانند مهد کودک موسی، باید این جان ما را در آب رها کنیم؛ به عبارتی، این روح و وجودمان را باید در دنیای وسیعتر قرار دهیم، تا آزادانه رشد کند و زندگی کند.
تا کش نیاید فرعون ملعون
نی آن عوانان اندر دغایی
هوش مصنوعی: تا زمانی که فرعون ملعون به بیراهه نرود، هیچکس در وحشت و ترس نخواهد بود.
در آب رقصان مهد لطیفش
از خوف رسته وز بینوایی
هوش مصنوعی: در آب روان، مهد نرم و دلپذیر او از ترس و فقر دور شده است.
فرعون اکنون بشناسد او را
کز راه آب او کرد ارتقایی
هوش مصنوعی: فرعون اکنون باید بفهمد که کسی که از طریق آب به او مقاومت کرده، به ارتفاع و مقام بالا رسیده است.
تو میر آبی و آن آب قایم
داد و دهش را دایم سزایی
هوش مصنوعی: تو مانند آبی هستی که همیشه در حال حرکت و جاری شدن است و به دیگران خیر و برکت میرسانی.
در خانه موسی در خوف جان بد
در آب بودش امن بقایی
هوش مصنوعی: در خانه موسی، ترس و اضطراب وجود داشت، اما او در آب احساس امنیت میکرد و نجات مییافت.
هر چیز زنده از آب باشد
کب است ما را نقل سمایی
هوش مصنوعی: هر موجود زنده به نوعی به آب وابسته است و زندگیاش به وجود آب بستگی دارد. این مسأله به ما نشان میدهد که آب نقش بسیار مهمی در حیات دارد.
تو آب آبی تو تاب تابی
آب از تو یابد لطف و روایی
هوش مصنوعی: تو همانند آب زلالی، و جاذبه و زیبایی خاصی داری که دیگران با دیدنت به شادابی و سرزندگی میرسند.
قارون نعمت طماع گردد
در بخشش تو گیرد گدایی
هوش مصنوعی: قارون، که به خاطر ثروت زیادش معروف است، زمانی که به دنبال مال حریص باشد، در برابر بزرگی و سخاوت تو به مزدوری و گدایی میافتد.
جز در گدایی کس این نیابد
ناموس کم کن با کبریایی
هوش مصنوعی: فقط در حالت گدایی کسی این را نمیتواند بگوید، کمی از عظمت خود بکاهید.
گیرنده خواهد جوینده خواهد
ناموس آرد جان را جدایی
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال عشق و علاقه است، باید جان و دلش را برای معشوق فدای کند و از جدایی بترسد.
خاموش کردم لیکن روانم
در اندرونم گشتهست نایی
هوش مصنوعی: با اینکه خودم را خاموش کردهام، اما در درونم هنوز احساس زنده بودن و نواختن دارم.