گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۳۴

تو جان مایی، ماه سمایی
فارغ ز جمله اندیشهایی
جویی ز فکرت، داروی علت
فکرست اصل علت فزایی
فکرت برون کن، حیرت فزون کن
نی مرد فکری مرد صفایی
فکرت درین ره شد ژاژ خایی
مجنون شو ای جان، عاقل چرایی؟!
بد نام مجنون رست از کشاکش
باهوش کرمی، مست اژدهایی
کرم بریشم، اندیشه دارد
زیرا که جوید صنعت نمایی
صنعت نماید، چیزی بزاید
از خود برآید زان خیره‌رایی
صنعت رها کن، صانع بس استت
شاهد همو بس، کم ده گوایی
او نیستها را دادست هستی
او قلبها را بخشد روایی
داد او فلک را دوران دایم
نامد زیانش بی‌دست و پایی
خامش! برآن باش که پر نگویی
هرچند با خود بر می‌نیایی

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو جان مایی، ماه سمایی
فارغ ز جمله اندیشهایی
هوش مصنوعی: تو روح و جان من هستی و مانند ماه در آسمان می‌درخشی و از تمامی افکار و دغدغه‌ها آزاد هستی.
جویی ز فکرت، داروی علت
فکرست اصل علت فزایی
هوش مصنوعی: فکر کردن و اندیشیدن می‌تواند به ما کمک کند تا به ریشه مشکلات پی ببریم و راه‌حل‌هایی برای آن‌ها پیدا کنیم. اندیشه عمیق، در واقع داروی ریشه‌ای برای حل مسائل و افزایش آگاهی ما است.
فکرت برون کن، حیرت فزون کن
نی مرد فکری مرد صفایی
هوش مصنوعی: اندیشه‌ات را بیرون بگذار و تعجبت را زیاد کن؛ زیرا مردی که فکر کند، مردی با طراوت و باصفا است.
فکرت درین ره شد ژاژ خایی
مجنون شو ای جان، عاقل چرایی؟!
هوش مصنوعی: ای جان، چرا عاقلانه فکر می‌کنی؟ به جای آن، مجنون‌وار در این مسیر غرق شو و از حواشی رها شو.
بد نام مجنون رست از کشاکش
باهوش کرمی، مست اژدهایی
هوش مصنوعی: مجنون، که به خاطر عشقش به لیلی مشهور است، از دست و پنجه نرم کردن با شیطنت‌ها و ترفندهای زیرکانه‌اش رهایی یافته است و حالا به حالتی intoxication مانند به سر می‌برد، مانند هیبتی که با اژدهایی مست شود.
کرم بریشم، اندیشه دارد
زیرا که جوید صنعت نمایی
هوش مصنوعی: کرم ابریشم می‌اندیشد و به همین دلیل به دنبال راهی برای نمایش هنر و مهارت خود است.
صنعت نماید، چیزی بزاید
از خود برآید زان خیره‌رایی
هوش مصنوعی: چیزی که برآورده می‌شود، نتیجه‌ی خلاقیت و فکر است. با اندیشه و توانایی‌های خود می‌توان آثار جدیدی خلق کرد.
صنعت رها کن، صانع بس استت
شاهد همو بس، کم ده گوایی
هوش مصنوعی: کار و حرفه را کنار بگذار، چرا که خالق یعنی خدا فقط یک نشانه است. تنها به خود او بسنده کن و به کسی دیگر شهادت نده.
او نیستها را دادست هستی
او قلبها را بخشد روایی
هوش مصنوعی: او به وجود نیاورده و از هیچ چیز هستی را می‌سازد و به دل‌ها قدرت و زندگی می‌بخشد.
داد او فلک را دوران دایم
نامد زیانش بی‌دست و پایی
هوش مصنوعی: خداوند به آسمان و زمین نظم و ترتیب داده است و هیچ نفعی از آن نمی‌برد؛ چرا که به طور آزاد و بدون وابستگی عمل می‌کند.
خامش! برآن باش که پر نگویی
هرچند با خود بر می‌نیایی
هوش مصنوعی: سکوت کن! تلاش کن که درباره چیزی زیادی صحبت نکنی، هرچقدر هم که با خودت درگیر باشی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۱۳۴ به خوانش احسان کریمی

حاشیه ها

1393/08/31 11:10
مرجان

بیت هشتم:
صانع بس استت

1397/08/15 02:11
نادر..

فکرت برون کن
حیرت فزون کن..