غزل شمارهٔ ۳۱۲۸
تو هر چند صدری شه مجلسی
ز هستی نرستی در این محبسی
بده وام جان گر وجوهیت هست
درآ مفلسانه اگر مفلسی
غریبان برستند و تو حبس غم
گه از بیکسی و گه از ناکسی
در این راه بیراه اگر سابقی
چو واگردد این کاروان واپسی
لطیفانِ خوشچشم هستند لیک
به چشمت نیایند زیرا خسی
نه بازی که صیاد شاهان شوی
برو سوی مردار چون کرکسی
نهای شاخ تر و پذیرای آب
نه درخورد باغ و زر و مغرسی
برو سوی جمعی چو در وحشتی
بیفروز شمعی، چرا مفلسی؟
چو استارگان اندر این برج خاک
گهی کُنّسی و گهی خُنّسی
خمش کن مباف این دم از بهر برد
چو در برد ماندی تو خود اطلسی
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو هر چند صدری شه مجلسی
ز هستی نرستی در این محبسی
هوش مصنوعی: هر چند که تو در یک مقام عالی و مهم قرار داری و در جلسات با اهمیت شرکت میکنی، اما هنوز در این دنیا و در این محدودیتها قرار داری و از آن عبور نکردهای.
بده وام جان گر وجوهیت هست
درآ مفلسانه اگر مفلسی
هوش مصنوعی: اگر اعتبار و مشهوریتی داری، لطفاً جان من را وام بده. اگر هم که وضعیت مالیات خوب نیست، بیپروایی کن و وارد شو.
غریبان برستند و تو حبس غم
گه از بیکسی و گه از ناکسی
هوش مصنوعی: غریبان دور شدهاند و تو به خاطر تنهایی گاهی دلتنگی و گاهی احساس بیارزشی میکنی.
در این راه بیراه اگر سابقی
چو واگردد این کاروان واپسی
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر بیراه کسی برگردد، این کاروان هم بازمیگردد.
لطیفانِ خوشچشم هستند لیک
به چشمت نیایند زیرا خسی
هوش مصنوعی: زیبااندیشان و خوشنظرانی وجود دارند، اما شاید به چشم تو نیایند، زیرا که تو در قهری و بیتوجهی.
نه بازی که صیاد شاهان شوی
برو سوی مردار چون کرکسی
هوش مصنوعی: به این معناست که تو برای انجام کارهای بزرگ و مهم ساخته نشدهای، بهتر است به سمت چیزهای بیارزش و تمامشده بروی، مانند کرکس که به لاشهها میپردازد.
نهای شاخ تر و پذیرای آب
نه درخورد باغ و زر و مغرسی
هوش مصنوعی: تو مانند شاخهای نیستی که بتواند آب را جذب کند و درختی نیستی که در باغ بزرگی رشد کند و بار بنشیند.
برو سوی جمعی چو در وحشتی
بیفروز شمعی، چرا مفلسی؟
هوش مصنوعی: به سمت جمع و گروه برو و وقتی در تنهایی و ترس هستی، مانند شمعی روشن کن. چرا باید در افسردگی و غم باقی بمانی؟
چو استارگان اندر این برج خاک
گهی کُنّسی و گهی خُنّسی
کنس و خنس: اشاره است به آیات ۱۵ و ۱۶ سورهٔ تکویر.
خمش کن مباف این دم از بهر برد
چو در برد ماندی تو خود اطلسی
هوش مصنوعی: ساکت باش و در این لحظه از صحبت کردن خودداری کن، زیرا وقتی که تو سکوت کنی، مانند گل زیبای اطلسی خواهی بود که هنوز در باغ مانده است.
حاشیه ها
1393/07/19 15:10
مجید
اشاره به وجود انسان است که انسان از جنش پادشاه یا همان خدا است اگر چه خود را در محبس افکار ذهن خود زندان کرده