گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۰۹

کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی
نیمشب بر بام مایی، تا کرمی طلبی
گه سیه‌پوش و عصا، که منم کالویروس
گه عمامه و نیزهٔ که غریبم عربی
هرچه هستی ای امیر، سخت مستی شیرگیر
هر زبان خواهی بگو، خسروا شیرین لبی
ارتمی آغاپسو، کایکاپر ترا
نور حقی یا حقی، یا فرشته یا نبی
چون غم دل می‌خورم، رحم بر دل می‌برم
کای دل مسکین چرا در چنین تاب و تبی
دل همی‌گوید که:« تو از کجا من از کجا
من دلم تو قالبی، رو همی‌کن قالبی
پوست‌ها را رنگ‌ها، مغزها را ذوق‌ها
پوست‌ها با مغزها کی کند هم مذهبی؟»
کالی میرا لییری، پوستن کالاستن
شب شما را روز شد، نیست شب‌ها را شبی
اشکلفیس چلپی، انپا پیسوایلادو
سردهی کن لحظهٔ، زانک شیرین مشربی
من خمش کردم، مرا بی‌زبان تعلیم ده
آنچ ازو لرزد دل مشرقی و مغربی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلن فاعلاتن فاعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کالی تیشبی آپانسو، ای افندی چلبی
نیمشب بر بام مایی، تا کرمی طلبی
هوش مصنوعی: ای آقا، ما در نیمه شب بر بام نشسته‌ایم و تو به دنبال کرمی هستی. تو مثل کالی تیشبی به نظر می‌رسد.
گه سیه‌پوش و عصا، که منم کالویروس
گه عمامه و نیزهٔ که غریبم عربی
هوش مصنوعی: گاهی در حالی که لباس سیاه بر تن دارم و عصا به دست، حس می‌کنم که مانند کهنه‌کارانی هستم. و گاهی هم با عمامه و نیزه، احساس می‌کنم که در میان عرب‌ها غریبه‌ام.
هرچه هستی ای امیر، سخت مستی شیرگیر
هر زبان خواهی بگو، خسروا شیرین لبی
هوش مصنوعی: ای امیر، هرچه هستی، به شدت در شادی و خوشی غرقی. هر چیزی که بخواهی بگویی، با زبان شیرین و دلپذیر است.
ارتمی آغاپسو، کایکاپر ترا
نور حقی یا حقی، یا فرشته یا نبی
هوش مصنوعی: ای پروردگار بزرگ، یا حقیقت مطلق، یا فرشته و پیامبر، تو به من نور بخشیدی.
چون غم دل می‌خورم، رحم بر دل می‌برم
کای دل مسکین چرا در چنین تاب و تبی
هوش مصنوعی: زمانی که به غم و اندوه خود فکر می‌کنم، برای دل خود دلسوزی می‌کنم که چرا باید اینچنین در عذاب و نگرانی باشد.
دل همی‌گوید که:« تو از کجا من از کجا
من دلم تو قالبی، رو همی‌کن قالبی
هوش مصنوعی: دل می‌گوید: «تو از کجا آمده‌ای و من از کجا؟ من دلخوشم به تو، پس چهره‌ات را به من نشان بده.»
پوست‌ها را رنگ‌ها، مغزها را ذوق‌ها
پوست‌ها با مغزها کی کند هم مذهبی؟»
هوش مصنوعی: رنگ‌ها ظاهری را زیبا می‌کنند، و سلیقه‌ها عمق و احساس را می‌سازند. اما آیا تنها ظواهر می‌توانند با افکار و اندیشه‌های ما همخوانی داشته باشند؟
کالی میرا لییری، پوستن کالاستن
شب شما را روز شد، نیست شب‌ها را شبی
هوش مصنوعی: زیبایی من به قدری روشن و درخشان است که همچون روز، شب‌ها را به روشنی می‌آورد و دیگر شب‌ها معنای خود را از دست می‌دهند.
اشکلفیس چلپی، انپا پیسوایلادو
سردهی کن لحظهٔ، زانک شیرین مشربی
هوش مصنوعی: یادی از لحظات شیرین و دلچسبی که با یک فرد خاص گذرانده‌ایم، به ما احساس خوشایندی دست می‌دهد. این لحظات می‌توانند نشان‌دهندهٔ عمق رابطه و عشق ما به آن فرد باشند.
من خمش کردم، مرا بی‌زبان تعلیم ده
آنچ ازو لرزد دل مشرقی و مغربی
هوش مصنوعی: من در دل خود سکوت کرده‌ام، حالا به من بی‌زبان آموزش دهید که چه چیزی باعث لرزش دل شرق و غرب می‌شود.

حاشیه ها

1393/12/03 18:03
محمد رضا

در کتاب دیوان شمسی که من دارم به تصحیح بدیع الزمان فروزانفر وانتشارات کتاب پارسه، اشعار پایانی دیوان با اشعار پایانی گنجور مطابق نیست!!! مثلا به جای همین شماره غزل این غغزلاومده:
اگر جاماس و لقمانی وگر تو ماه کنعانی/ وگر زشتی و زیبایی به وقت مرگ ، درمانی
اگر سلطان و در بانی ویا با داد و احسانی/ وگر با جا و بیجایی به وقت مرگ درمانی
اگر تو آسیابانی وگر با باغ و بستانی/ به دانایی چو لقمانی به وقت مرگ درمانی
اگر تو شاه کرمانی وگر میر خراسانی/ وگر خان بدخشانی به وقت مرگ درمانی
.
.
.
.