گنجور

غزل شمارهٔ ۳۱۰۸

به دست هجر تو زارم تو نیز می‌دانی
طمع به وصل تو دارم، تو نیز می‌دانی
چو در دل آمد عشق تو و قرار گرفت
نماند صبر و قرارم، تو نیز می‌دانی
نهفته شد گل و بلبل پرید از چمنم
به درد خستهٔ خارم، تو نیز می‌دانی
به ناله باز سپیدم به سان فاخته شد
به کوهسار چو سارم، تو نیز می‌دانی
انار بودم خندان، بر آن عقیق لبت
کنون چو شعلهٔ نارم، تو نیز می‌دانی
انار عشق تو بوده‌ست شمس تبریزی
که برد بر سر دارم، تو نیز می‌دانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دست هجر تو زارم تو نیز می‌دانی
طمع به وصل تو دارم، تو نیز می‌دانی
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری تو در حال رنج کشیدنم و خودت هم می‌دانی که آرزوی بودن تو را دارم.
چو در دل آمد عشق تو و قرار گرفت
نماند صبر و قرارم، تو نیز می‌دانی
هوش مصنوعی: زمانی که عشق تو در دل من رسوخ کرد و جای خود را در آن پیدا کرد، دیگر هیچ صبر و آرامشی برایم نماند، و تو هم این را می‌دانی.
نهفته شد گل و بلبل پرید از چمنم
به درد خستهٔ خارم، تو نیز می‌دانی
هوش مصنوعی: گل پنهان شد و بلبل از باغ رفت، من به خاطر دردی که از خارها دارم، در رنج هستم و تو هم این را می‌دانی.
به ناله باز سپیدم به سان فاخته شد
به کوهسار چو سارم، تو نیز می‌دانی
هوش مصنوعی: به صدای ناله‌ام همانند فاخته‌ای برمی‌خیزم، و در کوهسار مانند پرنده‌ای آزاد در پروازم، تو هم این را می‌دانی.
انار بودم خندان، بر آن عقیق لبت
کنون چو شعلهٔ نارم، تو نیز می‌دانی
هوش مصنوعی: به مانند اناری شاد و خوش رنگ بودم، اما اکنون به خاطر لب عقیق تو، مانند شعله‌ای از آتش می‌سوزم. تو هم این را می‌دانی.
انار عشق تو بوده‌ست شمس تبریزی
که برد بر سر دارم، تو نیز می‌دانی
هوش مصنوعی: محبت تو برای من همچون اناری است که شمس تبریزی به سرم گذاشته و تو هم این موضوع را می‌دانی.

حاشیه ها

1391/10/30 01:12
سید سالار احمدی ح ن

کسی اگر سعی کنه این بزرگ مرد پارس بشناسه قطعأ زندگانی و زندگی کردن برای او معنی تازه برای خواهد گرفت...
((التماس دعا برای شهدا و تمام آنهایی که دستشان از این دنیا کوتاه است))

1391/10/07 10:01
هوشنگ

ممنون از دوستداران عرفا

1395/09/05 11:12
کورش

درودها
جسارتا
مصرع اول بیت دوم خارج از وزن است
"چودر دل آمد عشق تو و قرار گرفت"
مثلا میتواند
"چو در دل آمد و عشقت به دل قرار گرفت"
بر وزن
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
زنده باشید و سرفراز

1403/08/01 13:11
گزنفون

اگر از عروض شعر فارسی چیزی نمی‌دانیم سکوت عین فضیلت است. در این مصراع هجای پنجم که بلند است به جای دو هجای کوتاه آمده که از اختیارات شاعری است و نه تنها روا است بلکه بخصوص در شعر خراسانی بسیار متداول است و در دیوان شمس هم صدها و بلکه هزاران نمونه دارد.