گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۹۶

ز بامداد دلم می‌جهد به سودایی
ز بامداد پگه می‌زند یکی رایی
چگونه آه نگویم که آتشی بفروخت
که از پگه دل من گشت آتش افزایی
فسون ناله بخوانم بر اژدهای غمش
که آتشست دم او و ناله سقایی
عجب که دوش کجا بوده است این دل من
که بر رخ دل من هست تازه صفرایی
به سوی جسم چو خاکسترم میا گستاخ
که زیر اوست یکی آتشی و دریایی
به خوی آتش او من همی‌روم ای یار
به حیله‌ها و به تزویرها و هیهایی
ز دردمیدن عشقش دلم شکست آورد
که عشق را دم تندست و دل چو سرنایی
به جست و جوی وصالش دل مراست به عشق
چه آتشین طلبی و چه آهنین پایی
حدیث آتش گویم ز شمس تبریزی
که تا ز تابش نورش رسد به هر جایی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بامداد دلم می‌جهد به سودایی
ز بامداد پگه می‌زند یکی رایی
هوش مصنوعی: از صبحگاهی، دل من به شور و شوقی می‌پرد و از صبح، صدای فکری در ذهن من طنین‌انداز می‌شود.
چگونه آه نگویم که آتشی بفروخت
که از پگه دل من گشت آتش افزایی
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم آهی بکشم وقتی که آتشی به وجود آمده است که دل من را به شدت می‌سوزاند؟
فسون ناله بخوانم بر اژدهای غمش
که آتشست دم او و ناله سقایی
هوش مصنوعی: من با صدای ناله‌ای به درد و غم او می‌پردازم، زیرا او مانند اژدهایی است که دمش شعله می‌افروزد و ناله‌های من مانند آب از سقی هستند که به تشنگی‌اش پاسخ می‌دهد.
عجب که دوش کجا بوده است این دل من
که بر رخ دل من هست تازه صفرایی
هوش مصنوعی: عجب است که دیروز دل من کجا بوده است که امروز بر چهره من حالتی جدید و شاداب دارد.
به سوی جسم چو خاکسترم میا گستاخ
که زیر اوست یکی آتشی و دریایی
هوش مصنوعی: به سمت جسم من به عنوان خاکستر نیا، چون زیر این جسم، آتش و دریا نهفته است.
به خوی آتش او من همی‌روم ای یار
به حیله‌ها و به تزویرها و هیهایی
هوش مصنوعی: من هم مانند آتش شخصیت تو در حال حرکت هستم، ای دوست، با فریب‌ها و نیرنگ‌ها و با ناله‌ها و آه‌ها.
ز دردمیدن عشقش دلم شکست آورد
که عشق را دم تندست و دل چو سرنایی
هوش مصنوعی: عشق او باعث درد و رنج دل من شد تا جایی که دلم شکست. زیرا عشق شدت و شورو هیجان خاصی دارد و دل انسان مثل سرناست که هنگام نواختن، نازک و آسیب‌پذیر می‌شود.
به جست و جوی وصالش دل مراست به عشق
چه آتشین طلبی و چه آهنین پایی
هوش مصنوعی: دل من در پی وصال اوست و در این مسیر، عشق من مانند آتش سوزان است. در این تلاش، با اراده‌ای آهنین و استقامت بی‌نظیر پیش می‌روم.
حدیث آتش گویم ز شمس تبریزی
که تا ز تابش نورش رسد به هر جایی
هوش مصنوعی: می‌خواهم داستان آتش را از شمس تبریزی بگویم، زیرا نور او به هر جا که برسد، تاثیرش را منتقل می‌کند.