غزل شمارهٔ ۳۰۹۵
از این درخت بدان شاخ و بر نمیبینی
سه شاخ داری کور و کری و گرگینی
میان آب دری و ز آب میپرسی
میان گنج زری مس قلب میچینی
خدات گوید تدبیر چشم روشن کن
تو چشم را بگذاری و میکنی بینی
اگرچه تیره شبی رو به صبح صادق آر
مگو که صبحم صبحی ولی دروغینی
رسید نعره عشرت ز ناصر منصور
غدوت اشربها و الخمار یسقینی
مجردان همه شب نقل و باده مینوشند
در این خوشی که در افواه سابق الدینی
مثال دنب ز پس ماندهای ز سرمستان
تو مست بستر گرمی حریف بالینی
چو غافلی ز ثواب و مقام مسکینان
مراقب ذهبی دشمن مساکینی
گلست قوت تو همچون زنان آبستن
تو را از آن چه که در روضه و بساتینی
دی و بهار همه سال مار خاک خورد
اگر انار زند خنده تین کند تینی
اگرچه نقش لطیفی نه سر به سر نقشی
وگرچه زاده طینی نه سر به سر طینی
هلا خموش که دیوان دف تو تر کردند
کانیس دفتری و طالب دواوینی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از این درخت بدان شاخ و بر نمیبینی
سه شاخ داری کور و کری و گرگینی
هوش مصنوعی: از این درخت نمیتوانی به شاخه و برگهای آن نگاه کنی، چرا که سه عیب بزرگ داری: ناگفتهای، ناشنوا هستی و دلت پر از کینه است.
میان آب دری و ز آب میپرسی
میان گنج زری مس قلب میچینی
هوش مصنوعی: در وسط دریا و آب، از آب میپرسی، اما در میان گنج و ثروت، دل خود را در نظر نمیگیری.
خدات گوید تدبیر چشم روشن کن
تو چشم را بگذاری و میکنی بینی
هوش مصنوعی: خداوند به تو میگوید که تدبیر و تدبیر کن، چشمات را باز کن و ببین که چه چیزهایی در اطرافت وجود دارد. تو باید چشمات را به روی واقعیتها باز کنی تا بتوانی حقیقتها را مشاهده کنی.
اگرچه تیره شبی رو به صبح صادق آر
مگو که صبحم صبحی ولی دروغینی
هوش مصنوعی: هرچند شب تاریکی به پایان میرسد و صبح نزدیک است، اما نگو که این صبح واقعی و حقیقی است، چون ممکن است فقط ظاهری باشد و در واقعیت دروغین باشد.
رسید نعره عشرت ز ناصر منصور
غدوت اشربها و الخمار یسقینی
هوش مصنوعی: صدای لذت و خوشی از ناصر منصور به گوش میرسد، ای دوست، بیا این نوشیدنی را بنوش و بگذار میگسار مرا سیراب کند.
مجردان همه شب نقل و باده مینوشند
در این خوشی که در افواه سابق الدینی
هوش مصنوعی: مجردها تمام شب مشغول نوشیدن شراب و گفت و گو هستند و در این خوشی و لذت، به یاد گذشتههای خود میپردازند.
مثال دنب ز پس ماندهای ز سرمستان
تو مست بستر گرمی حریف بالینی
هوش مصنوعی: تو همچون دنبالهای از کسانی هستی که مست و شاداباند و در کنار تو، گرما و لذت وجود دارد.
چو غافلی ز ثواب و مقام مسکینان
مراقب ذهبی دشمن مساکینی
هوش مصنوعی: وقتی که از پاداش و مقام فقیران غافل باشی، باید مراقب طلا و ثروت دشمن فقیران باشی.
گلست قوت تو همچون زنان آبستن
تو را از آن چه که در روضه و بساتینی
هوش مصنوعی: قدرت تو مانند زنان باردار است و تو را از آنچه در باغها و گلزارها وجود دارد، حفظ میکند.
دی و بهار همه سال مار خاک خورد
اگر انار زند خنده تین کند تینی
هوش مصنوعی: هر سال پاییز و بهار میآید و مانند مار خاک را میخورد. اگر اناری در این میان بخندد، این خنده به نوعی شادابی و نشاط ایجاد میکند.
اگرچه نقش لطیفی نه سر به سر نقشی
وگرچه زاده طینی نه سر به سر طینی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تو تصاویر زیبایی را به نمایش میگذاری، اما به عنوان یک تصویر ناقص شناخته میشوی و همچنین با وجود اینکه از خاک متولد شدهای، اما تنها به عنوان موجودی از خاک شناخته نمیشوی.
هلا خموش که دیوان دف تو تر کردند
کانیس دفتری و طالب دواوینی
هوش مصنوعی: سکوت کن که دیوانهها پردههای دف را پاره کردند. تو تنها یک نقش و نگار هستی و در جستجوی درمانی.
حاشیه ها
1397/09/29 22:11
نادر..
اگر چه نقش لطیفی،
نه سر به سر نقشی..