گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۹۱

اگر دمی بگذاری هوا و نااهلی
ببینی آنچ نبی دید و آنچ دید ولی
خدا ندانی خود را و خاص بنده شوی
خدای را تو ببینی به رغم معتزلی
اگر تو رند تمامی ز احمقان بگریز
گشا دو چشم دلت را به نور لم یزلی
مگوی عیب کسان را به غیب دان بنگر
زبان ز جهل بدوز و دگر مکن دغلی
وضو ز اشک بساز و نماز کن به نیاز
خراب و مست شو ای جان ز باده ازلی
برآر نعره ارنی به طور موسی وار
بزن تو گردن کافر غزا بکن چو علی
دکان قند طلب کن ز شمس تبریزی
تو مرد سرکه فروشی چه لایق عسلی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر دمی بگذاری هوا و نااهلی
ببینی آنچ نبی دید و آنچ دید ولی
اگر دمی هواپرستی و نااهلی را فروبگذاری‌، بینا خواهی شد و آنچه نبی و ولی دیدند، خواهی دید.
خدا ندانی خود را و خاص بنده شوی
خدای را تو ببینی به رغم معتزلی
آن‌گاه دیگر خود را خدا نخواهی خواند و بندهٔ خاص می‌شوی و خدای را بر خلاف گفته معتزلی خواهی دید. (معتزلی‌ها معتقدند که آدمی هرگز خدا را نمی‌بیند)
اگر تو رند تمامی ز احمقان بگریز
گشا دو چشم دلت را به نور لم یزلی
اگر تو انسان واقعا زرنگ و هوشیار هستی، از احمق‌ها دوری کن و دیدگان قلبت را به نور ازلی باز کن.
مگوی عیب کسان را به غیب دان بنگر
زبان ز جهل بدوز و دگر مکن دغلی
درباره عیب و گناه دیگران مگو بلکه و به غیب‌دان نگاه کن؛ زبان را از نادانی نگاه دار و سخن جاهلانه مگو و کار ناشایست مکن.
وضو ز اشک بساز و نماز کن به نیاز
خراب و مست شو ای جان ز باده ازلی
خود را با اشک دیده پاک کن و نماز را از روی نیاز به‌پای دار؛ ای عزیز، از باده و می ازلی مست و بی‌خود شو.
برآر نعره ارنی به طور موسی وار
بزن تو گردن کافر غزا بکن چو علی
نعره‌ای همچون موسی که ارنی گفت، بزن و گردن کافر را بزن‌، همچون علی نبرد کن. ( «ارنی‌» یعنی «مرا بنمای» اشاره است به آیه ۱۴۳ از سوره اعراف)
دکان قند طلب کن ز شمس تبریزی
تو مرد سرکه فروشی چه لایق عسلی
دکان و اصل قند و خوشی را از شمس تبریزی بطلب؛ تا وقتی که سرکه‌فروش هستی کی شایسته چشیدن عسل هستی؟