غزل شمارهٔ ۳۰۸۹
به اهل پرده اسرارها ببر خبری
که پردههای شما بردرید از قمری
نشسته بودند یک شب نجوم و سیارات
برای طلعت آن آفتاب در سمری
برید غیرت شمشیر برکشید و برفت
که در چهاید بگفتند نیستمان خبری
برید غیرت واگشت و هر یکی میگفت
به نالههای پرآتش که آه واحذری
شبانگهانی عقرب چو کزدمک میرفت
به گوشهای سراپردههاش بر خطری
که پاسبان سراپرده جلالت او
به نفط قهر بزد تا بسوخت از شرری
دریغ دیده بختم به کحل خاک درش
ز بهر روشنی چشم یافتی نظری
که تا به قوت آن یک نظر بدو کردی
که مهر و ماه نیابند اندر او اثری
که نسر طایر بگذشت از هوس آن سو
به اعتماد که او راست بسته بال و پری
یکی مگس ز شکرهای بیکرانه او
پرید در پی آن نسر و برسکست سری
چو بوی خمر رحیقش برون زند ز جهان
خراب و مست ببینی به هر طرف عمری
به بر و بحر فتادست ولوله شادی
که بحر رحمت پوشید قالب بشری
فکند ایمن و ساکن حذرکنان بلا
سلاحها بفراغت ز تیغ یا سپری
که ذرههای هواها و قطرههای بحار
به گوش حلقه او کرد و بر میان کمری
چو حق خدمت او ماجرا کند آغاز
یقین شود همه را زانک نیستشان هنری
نگارگر بگه نقش شهرها میکرد
گشاد هندسه را پس مهندسانه دری
چو دررسید به تبریز و نقش او ناگاه
برو فتاد شعاعات روح سیمبری
قلم شکست و بیفتاد بیخبر بر جای
چو مستیان شبانه ز خوردن سکری
تمام چون کنم این را که خاطر از آتش
همیگدازد در آب شکر چون شکری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به اهل پرده اسرارها ببر خبری
که پردههای شما بردرید از قمری
هوش مصنوعی: به افرادی که در دنیای رازها هستند، پیامی برسان که شما پردهها را کنار زدید و از پردهنشینی به دنیای روشنایی و حقیقت قدم گذاشتید.
نشسته بودند یک شب نجوم و سیارات
برای طلعت آن آفتاب در سمری
هوش مصنوعی: یک شب، ستارهها و سیارات گرد هم جمع شده بودند تا زیبایی و چهره آن آفتاب را تماشا کنند.
برید غیرت شمشیر برکشید و برفت
که در چهاید بگفتند نیستمان خبری
هوش مصنوعی: غیرت شمشیر از نیاکان برخواهد خواست و به میدان خواهد رفت، چون گفتند خبری از ما نیست.
برید غیرت واگشت و هر یکی میگفت
به نالههای پرآتش که آه واحذری
هوش مصنوعی: غیرت و شجاعت افراد از بین رفته و هر کس به نالههای سوزناک و پرحرارت خود میگوید: "آه، چه ترسی!"
شبانگهانی عقرب چو کزدمک میرفت
به گوشهای سراپردههاش بر خطری
هوش مصنوعی: در شب، وقتی که عقرب به سمت بالای چادر میرفت، صدای خطرناکی به گوش میرسید.
که پاسبان سراپرده جلالت او
به نفط قهر بزد تا بسوخت از شرری
هوش مصنوعی: پاسبان نگهبان عظمت او با خشم خود به او ضربهای زد که باعث شد از شعلهای بسوزد.
دریغ دیده بختم به کحل خاک درش
ز بهر روشنی چشم یافتی نظری
هوش مصنوعی: افسوس که بخت من به قدری بد است که برای روشنایی چشمم، باید به خاک در خانهاش چشم بدوزم تا نوری را ببینم.
که تا به قوت آن یک نظر بدو کردی
که مهر و ماه نیابند اندر او اثری
هوش مصنوعی: وقتی که تو با قدرت نگاه خود به او مینگری، دیگر نه خورشید و نه ماه نمیتوانند بر او اثری بگذارند.
که نسر طایر بگذشت از هوس آن سو
به اعتماد که او راست بسته بال و پری
هوش مصنوعی: پرندهای از هوس و خواهشهای دنیوی عبور کرد و به این دلیل که اعتماد دارد او بال و پر خاص خود را دارد.
یکی مگس ز شکرهای بیکرانه او
پرید در پی آن نسر و برسکست سری
هوش مصنوعی: مگسی از روی شکرهای فراوان او پرواز کرد و به دنبال آن نسر (پرندهای شکاری) رفت و سرش را شکست.
چو بوی خمر رحیقش برون زند ز جهان
خراب و مست ببینی به هر طرف عمری
هوش مصنوعی: وقتی عطر دلپذیر شراب ناب به مشام برسد، از هر سو میتوانی افرادی را ببینی که از خوشحالی و نشئگی غرق در شادی و سرخوشی هستند.
به بر و بحر فتادست ولوله شادی
که بحر رحمت پوشید قالب بشری
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به شادی و خوشحالی در دنیای انسانی است که به خاطر نعمتهای رحمت الهی ایجاد شده است. تمام طبیعت و عالم وجود پر از سرور و نشاط است، به طوری که لطف و رحمت خداوند به شکل مادی و معنوی در زندگی انسانها تجلی یافته و آنها را به شادی و خرسندی رهنمون میکند.
فکند ایمن و ساکن حذرکنان بلا
سلاحها بفراغت ز تیغ یا سپری
هوش مصنوعی: چشمها را به دور از خطر و آرامش بینداز و از سلاحها و تندرویها به دور بمان.
که ذرههای هواها و قطرههای بحار
به گوش حلقه او کرد و بر میان کمری
هوش مصنوعی: ذرات هوا و قطرات دریا به دور او حلقه زدند و بر کمرش نشستهاند.
چو حق خدمت او ماجرا کند آغاز
یقین شود همه را زانک نیستشان هنری
هوش مصنوعی: وقتی که حق خدمت خداوند را به جا آورد، آغاز یقین برای همه خواهد بود، زیرا هیچکس در کار خود هنری ندارد.
نگارگر بگه نقش شهرها میکرد
گشاد هندسه را پس مهندسانه دری
هوش مصنوعی: زیباسازی و طراحی شهرها به دست هنرمندان و معماران صورت میگیرد که با مهارت و خلاقیت خود به شکلگیری فضاهای شهری کمک میکنند.
چو دررسید به تبریز و نقش او ناگاه
برو فتاد شعاعات روح سیمبری
هوش مصنوعی: وقتی به تبریز رسید، ناگهان نور و جلال روح سیمبری بر او تابید.
قلم شکست و بیفتاد بیخبر بر جای
چو مستیان شبانه ز خوردن سکری
هوش مصنوعی: قلم به زمین افتاد و از حال رفت، مانند افرادی که در شبانهروز بیخبر از خود، به خاطر نوشیدنی زیاد مست شدهاند.
تمام چون کنم این را که خاطر از آتش
همیگدازد در آب شکر چون شکری
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم این آرزو را برآورده کنم که دل من مانند شکر در آب میسوزد و میگدازد؟
حاشیه ها
1400/02/01 05:05
علی
نگارگر بگه نقش شهرها میکرد
گشاد هندسه را پس مهندسانه دری
و تمام غزل را اگر شرحی کنید سپاس دارم