گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۷۸

ز آب تشنه گرفته‌ست خشم می‌بینی
گرسنه آمد و با نان همی‌کند بینی
ز آفتاب گرفته‌ست خشم گازر نیز
زهی حماقت و ادبیر و جهل و گر کینی
تو را که معدن زر پیش خود همی‌خواند
نمی‌روی و قراضه ز خاک می‌چینی
قراضه‌هاست ز حسن ازل در این خوبان
در آب و گل به چه آمد پی خوش آیینی
چو کان حسن بچیند قراضه‌ها ز بتان
به آب و گل بنماید که آن نه‌ای اینی
تو جهد کن که سراسر همه قراضه شوی
روی به معدن خود زانک جمله زرینی
به شهد جذبه من آب جفا بیامیزم
که شهد صرف گلو گیردت ز شیرینی
کشیدمت نه دعاها کشند آمین را
کشانه شو سوی من گرچه لنگ تخمینی
به سوی بحر رو ای ماهی و مکش خود را
تو با سعادت و اقبال خود چه در کینی
اگر تو می‌نروی آن کرم تو را بکشد
چنین کند کرم و رحمت سلاطینی
وگر درشت کشد مر تو را مترسان دل
که یوسفست کشنده تو ابن یامینی
به تهمت و به درشتی و دزدیش بکشید
که صاع زر تو ببردی به بد تو تعیینی
چو خلوت آمد گفتش که من قرین توام
تو لایقی بر من من دعا تو آمینی
در آن مکان که مکان نیست قصرها داری
در این مکان فنا چون حریص تمکینی
هزار بارت گفتم خمش کن و تن زن
تو از لجاج کنون احمدی و پارینی
فداح روح حیاتی فانت تحیینی
و انت تخلص دیباجتی من الطین
و انت تلبس روحی مکرما حللا
بها اعیش و تکفیننی لتکفینی
ایا مفجر عین تقر عینینی
سقاها سکراتی و شربها دینی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز آب تشنه گرفته‌ست خشم می‌بینی
گرسنه آمد و با نان همی‌کند بینی
هوش مصنوعی: از خشمی که از کمبود آب به وجود آمده، می‌بینی که گرسنه است و با نان هم نمی‌توانی او را سیر کنی.
ز آفتاب گرفته‌ست خشم گازر نیز
زهی حماقت و ادبیر و جهل و گر کینی
هوش مصنوعی: از خورشید خشمگین است کائنات، چه حماقت و نادانی و دوری از فهمی وجود دارد.
تو را که معدن زر پیش خود همی‌خواند
نمی‌روی و قراضه ز خاک می‌چینی
هوش مصنوعی: تو که به عنوان یک گنج بزرگ و ارزشمند شناخته می‌شوی، چرا از این جایگاه بالا پایین می‌آیی و به چیزهای بی‌ارزش و بی‌فایده می‌پردازی؟
قراضه‌هاست ز حسن ازل در این خوبان
در آب و گل به چه آمد پی خوش آیینی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زیبایی و جذابیت این انسان‌های خوش‌چهره، نتیجهٔ زیبایی الهی است که از ابتدا وجود داشته است. سوالی در اینجا مطرح می‌شود که این زیبایی چگونه به دنیای مادی و جسمی راه یافته و پدیدار شده است، و به طور خاص در پی آن خاطرنشان می‌کند که این زیبایی به چه دلیل و منظوری به وجود آمده است.
چو کان حسن بچیند قراضه‌ها ز بتان
به آب و گل بنماید که آن نه‌ای اینی
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی مانند یک کان، تکه‌تکه‌ها را از مجسمه‌های معبودان برمی‌چیند، در آب و گل نشان می‌دهد که این چیزی نیست و آن چیز دیگری است.
تو جهد کن که سراسر همه قراضه شوی
روی به معدن خود زانک جمله زرینی
هوش مصنوعی: تلاش کن که تمام خُردی‌ها و زوایای ناپسند خود را کنار بگذاری و به ذات واقعی‌ات که پر از زیبایی و ارزش است، روی بیاوری.
به شهد جذبه من آب جفا بیامیزم
که شهد صرف گلو گیردت ز شیرینی
هوش مصنوعی: من طعم تلخ جفا را به شیرینی محبت می‌افزایم، زیرا این شیرینی می‌تواند در گلویت اثر بگذارد و تو را به لذت آشنا کند.
کشیدمت نه دعاها کشند آمین را
کشانه شو سوی من گرچه لنگ تخمینی
هوش مصنوعی: من تو را به سوی خود می‌کشم، نه به دعاها و نیایش‌ها. پس بیا به سمت من، حتی اگر حالتی ناهنجار و ناپایدار داشته باشی.
به سوی بحر رو ای ماهی و مکش خود را
تو با سعادت و اقبال خود چه در کینی
هوش مصنوعی: به سوی دریا برو ای ماهی، و خودت را با خوشبختی و شانس خود همراه کن، نه با کینه و دشمنی.
اگر تو می‌نروی آن کرم تو را بکشد
چنین کند کرم و رحمت سلاطینی
هوش مصنوعی: اگر تو از اهل محبت و دوستداری دوری کنی، به احتمال زیاد آسیب‌هایی به تو خواهد رسید که شبیه به آسیب‌هایی است که ظلم و بی‌رحمی در حق دیگران می‌رساند.
وگر درشت کشد مر تو را مترسان دل
که یوسفست کشنده تو ابن یامینی
هوش مصنوعی: اگر کسی با شدت و خشونت با تو رفتار کند، نترس؛ زیرا او کسی مانند یوسف است که تو را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به عشق خود می‌کشاند.
به تهمت و به درشتی و دزدیش بکشید
که صاع زر تو ببردی به بد تو تعیینی
هوش مصنوعی: به خاطر تهمت‌ها و رفتارهای خشن و دزدی‌هایی که انجام داده‌اید، مورد انتقاد قرار می‌گیرید، زیرا خسران و زیان‌هایی که به دیگران زده‌اید، به خود شما بازخواهد گشت.
چو خلوت آمد گفتش که من قرین توام
تو لایقی بر من من دعا تو آمینی
هوش مصنوعی: وقتی تنها شدیم، به او گفتم که من همراه تو هستم و تو شایسته من هستی. من دعای تو را برآورده می‌کنم.
در آن مکان که مکان نیست قصرها داری
در این مکان فنا چون حریص تمکینی
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ چیز وجود ندارد، تو قصرها و کاخ‌هایی داری، اما در این دنیای فانی، همچون کسی که به شدت می‌خواهد تسلط و قدرت داشته باشد، به دنبال چیزهایی هستی که به سرعت از بین می‌روند.
هزار بارت گفتم خمش کن و تن زن
تو از لجاج کنون احمدی و پارینی
هوش مصنوعی: بارها به تو گفتم که ساکت باش و خودت را به زحمت نینداز، اما حالا به چیزی جز لجاجت توجه نمی‌کنی و فقط به نام‌های بزرگی مثل احمد و پارین اهمیتی می‌دهی.
فداح روح حیاتی فانت تحیینی
و انت تخلص دیباجتی من الطین
هوش مصنوعی: من جانم را فدای تو می‌کنم، زیرا تو مرا زنده می‌کنی و مرا از لعاب گِل رها می‌سازی.
و انت تلبس روحی مکرما حللا
بها اعیش و تکفیننی لتکفینی
هوش مصنوعی: تو روح مرا با احترامی خاص به تن کرده‌ای، و من با این لباس به زندگی ادامه می‌دهم، و تو به خاطر من فردا را دفت می‌کنی.
ایا مفجر عین تقر عینینی
سقاها سکراتی و شربها دینی
هوش مصنوعی: آیا تو کسی هستی که چشمانم را روشن می‌کنی؟ نجات‌دهنده‌ای که در حال تسکین دردهایم، مرا با نوشیدنی‌های خاصی سیراب می‌کنی.

حاشیه ها

1397/03/08 16:06
نادر..

به شهد جذبه من آب جفا بیامیزم..

1402/06/19 02:09
یزدانپناه عسکری

14- در آن مکان که مکان نیست قصرها داری - در این مکان فنا چون حریص تمکینی 

15- هزار بارت گفتم خمش کن و تن زن - تو از لجاج کنون احمدی و پارینی 

***

[یزدانپناه عسکری]

عوامل مؤثر در عدم تعقل قلب: 1- خود اندیشی و خود مهم بینی. 2- عدم خمشی درون. 3- حریص تمکین به قصد جمعی و خود..

____