گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۷۷

ایا مربی جان از صداع جان چونی
ایا ببرده دل از جمله دلبران چونی
ز زحمت شب ما و ز ناله‌های صبوح
که می‌رسد به تو ای ماه مهربان چونی
ایا کسی که نخفت و نخفت چشم خوشت
ز لکلک جرس و بانگ پاسبان چونی
ایا غریب فلک تو بر این زمین حیفی
ایا جهان ملاحت در این جهان چونی
ز آفتاب کی پرسد که چون همی‌گردی
به گلستان که بگوید که گلستان چونی
ز روی زرد بپرسند درد دل چونست
ولی کسی بنپرسد که ارغوان چونی
چو روی زشت به آیینه گفت چونی تو
بگفت من چو چراغم تو قلتبان چونی
جواب گفت که من بازگونه می‌پرسم
مثال کشت که گوید به آسمان چونی
دهان گشادم یعنی ببین که لب خشکم
که تا شراب تو گوید که ای دهان چونی
ز گفت چون تو جویی روان شود در حال
میان جان و روانم که ای روان چونی
بگو تو باقی این را که از خمار لبت
سرم گران شد پرسش که سرگران چونی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا مربی جان از صداع جان چونی
ایا ببرده دل از جمله دلبران چونی
هوش مصنوعی: ای معلم و راهنمای روح، حالتو چگونه است که از صدای جان گویی رنج می‌بری؟ آیا دل را از میان همه دلبران گرفته‌ای؟
ز زحمت شب ما و ز ناله‌های صبوح
که می‌رسد به تو ای ماه مهربان چونی
هوش مصنوعی: از سختی‌های شب و ناله‌های صبح، که به تو می‌رسد، ای ماه مهربان، حال تو چگونه است؟
ایا کسی که نخفت و نخفت چشم خوشت
ز لکلک جرس و بانگ پاسبان چونی
هوش مصنوعی: آیا کسی که در خواب نمی‌رود، از صدای جرس و فریاد نگهبان چطور حالش است؟
ایا غریب فلک تو بر این زمین حیفی
ایا جهان ملاحت در این جهان چونی
هوش مصنوعی: آیا ای بیگانه، در این زمین حسرتی برای تو هست؟ آیا زیبایی و جمال در این دنیا چگونه است؟
ز آفتاب کی پرسد که چون همی‌گردی
به گلستان که بگوید که گلستان چونی
هوش مصنوعی: چرا از آفتاب بپرسیم که چگونه به دور خود می‌چرخد و گلستان را می‌بیند، وقتی که خودش نمی‌تواند بگوید گلستان چگونه است؟
ز روی زرد بپرسند درد دل چونست
ولی کسی بنپرسد که ارغوان چونی
هوش مصنوعی: از چهره‌ی زرد کسی در مورد درد دلش می‌پرسند، اما هیچ‌کس از او نمی‌پرسد که حالت و وضعیتش چگونه است.
چو روی زشت به آیینه گفت چونی تو
بگفت من چو چراغم تو قلتبان چونی
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ی زشت در آینه از خودش پرسید حالش چگونه است، جواب داد که من مانند چراغ می‌مانم و تو مانند سایه‌ای هستی که بر من افتاده‌ای.
جواب گفت که من بازگونه می‌پرسم
مثال کشت که گوید به آسمان چونی
هوش مصنوعی: پاسخ داد که من دوباره سوال می‌کنم، مثل کشت که بپرسد تو در آسمان چه حال داری؟
دهان گشادم یعنی ببین که لب خشکم
که تا شراب تو گوید که ای دهان چونی
هوش مصنوعی: اگه دهانم رو باز کنم، می‌فهمی که لب‌های من خشک شده‌اند. در واقع، وقتی شراب تو می‌گوید که دهانت چطور است، این وضعیت رو به تصویر می‌کشم.
ز گفت چون تو جویی روان شود در حال
میان جان و روانم که ای روان چونی
هوش مصنوعی: وقتی با سخن تو همراه می‌شوم، در آن لحظه روح من در حال و هوای خاصی قرار می‌گیرد و از تو می‌پرسم که حال تو چگونه است.
بگو تو باقی این را که از خمار لبت
سرم گران شد پرسش که سرگران چونی
هوش مصنوعی: بگو که حال من بعد از نوشیدن باده از لبانت چطور است، وقتی که سرم سنگین شده و در حالت مستی قرار دارم.

حاشیه ها

1399/09/13 15:12
فاطمه زهرانادری

باعرض سلام وخسته نباشی خدمت شمازحمتکشان
بنده بابت برنامه ی گنجوربسیارخوشحال وسپاس گذارم ودرخواستی ازشما دارم اگر امکانش باشه بهترهست که معانی اشعارراهم بگذارید تامن وافرادی که تخصصی درحوزه ی معنی کردن اشعارسخت نداریم ازمعنی زیبای انهامحروم نشویم وماهم بتوانیم استفاده کنیم .برنامه ی عالی ای هست با معنی عالیترهم میشودواستقبال کنندگانش هم بیشترمیشودبازم تشکرمیکنم خیلی ممنون که برای نظردیگران احترام قایلیدباسپاس