غزل شمارهٔ ۳۰۶۹
نگاهبان دو دیدهست چشم دلداری
نگاه دار نظر از رخ دگر یاری
وگر به سینه درآید به غیر آن دلبر
بگو برو که همیترسم از جگرخواری
هلا مباد که چشمش به چشم تو نگرد
درون چشم تو بیند خیال اغیاری
به من نگر که مرا یار امتحانها کرد
به حیله برد مرا کشکشان به گلزاری
گلی نمود که گلها ز رشک او میریخت
بتی که جمله بتان پیش او گرفتاری
چنین چنین به تعجب سری بجنبانید
که نادرست و غریبست درنگر باری
چنانک گفت طراریم دزد در پی توست
چو من سپس نگریدم ربود دستاری
ز آب دیده داوود سبزهها بررست
به عذر آنک به نقشی بکرد نظاری
براند مر پدرت را کشان کشان ز بهشت
نظر به سنبله تر یکی ستمکاری
حذر ز سنبل ابرو که چشم شه بر توست
هلا که مینگرد سوی تو خریداری
چو مشتری دو چشم تو حی قیومست
به چنگ زاغ مده چشم را چو مرداری
دهی تو کاله فانی بری عوض باقی
لطیف مشتریی سودمند بازاری
خمش خمش که اگر چه تو چشم را بستی
ریای خلق کشیدت به نظم و اشعاری
ولیک مفخر تبریز شمس دین با توست
چه غم خوری ز بد و نیک با چنین یاری
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نگاهبان دو دیدهست چشم دلداری
نگاه دار نظر از رخ دگر یاری
هوش مصنوعی: چشمان یک دلداده باید نگهدار باشند و مراقب باشند که به چهرهی کسی جز محبوب نگاه نکنند.
وگر به سینه درآید به غیر آن دلبر
بگو برو که همیترسم از جگرخواری
هوش مصنوعی: اگر با محبوبم نباشی، بهتر است بروی، چون میترسم دلی که جز عشق تو را میخواهد، آسیب بزند و به من آسیب برساند.
هلا مباد که چشمش به چشم تو نگرد
درون چشم تو بیند خیال اغیاری
هوش مصنوعی: مواظب باش که چشمانش به چشمان تو نیفتد، زیرا در چشمان تو تصویری از فردی فریبنده را خواهد دید.
به من نگر که مرا یار امتحانها کرد
به حیله برد مرا کشکشان به گلزاری
هوش مصنوعی: به من نگاه کن که محبوبم در آزمایشها مرا فریب داد و با نَفَسهایش به دنیای زیبایی کشاند.
گلی نمود که گلها ز رشک او میریخت
بتی که جمله بتان پیش او گرفتاری
هوش مصنوعی: گلی به نمایش گذاشته شد که زیباییاش باعث میشد دیگر گلها به خاطر او حسادت کنند. همچنین، بتی هست که همه بتها در برابر او عاجز و ناخودآگاه هستند.
چنین چنین به تعجب سری بجنبانید
که نادرست و غریبست درنگر باری
هوش مصنوعی: اینگونه با تعجب سرتان را تکان دهید که این وضعیت نادرست و عجیب است. توجه کنید به این موضوع.
چنانک گفت طراریم دزد در پی توست
چو من سپس نگریدم ربود دستاری
هوش مصنوعی: به گونهای که دزد دنبالهرو توست و به من گفت، وقتی که من نگاه کردم، دستان این دزد چیزی را ربود.
ز آب دیده داوود سبزهها بررست
به عذر آنک به نقشی بکرد نظاری
هوش مصنوعی: به خاطر اشکهای داوود، سبزهها رشد کردند، زیرا او به خاطر تماشای نقش و زیبایی، چنین کرد.
براند مر پدرت را کشان کشان ز بهشت
نظر به سنبله تر یکی ستمکاری
هوش مصنوعی: پدر تو را از بهشت بیرون کن، و به سختی به این دنیا بیاور، تا بر یکی از سرنوشتهای ناعادلانه دلالت کند.
حذر ز سنبل ابرو که چشم شه بر توست
هلا که مینگرد سوی تو خریداری
هوش مصنوعی: از ابروی سنبلمانند پرهیز کن، زیرا چشم پادشاه به تو دوخته شده است. بترس که او به سوی تو نگاه میکند و تمایل به خرید تو دارد.
چو مشتری دو چشم تو حی قیومست
به چنگ زاغ مده چشم را چو مرداری
هوش مصنوعی: چشمهای تو همچون مایه حیات و سرپرستیاند، پس نباید آنها را به دست زغالی بدهی، چرا که زغال نماد نابودی و بیکیفیتی است.
دهی تو کاله فانی بری عوض باقی
لطیف مشتریی سودمند بازاری
هوش مصنوعی: در اینجا به ما میگوید که اگر کالای ناچیزی را در دنیای فانی بدهی، در عوض میتوانی چیزی ارزشمند و پایدار به دست آوری. او به خوبی تجارت و سودمندی را تشبیه میکند که به دست آوردن لذایذ معنوی و جاودانه را ممکن میسازد.
خمش خمش که اگر چه تو چشم را بستی
ریای خلق کشیدت به نظم و اشعاری
هوش مصنوعی: سکوت و آرامش کن، زیرا حتی اگر چشمانت را بستهای، مکارانهها و تظاهرهای مردم باعث شدند که تو به شعر و نظم تمایل پیدا کنی.
ولیک مفخر تبریز شمس دین با توست
چه غم خوری ز بد و نیک با چنین یاری
هوش مصنوعی: شمس دین، که مایه افتخار تبریز است، در کنار توست؛ پس چرا نگران خوبیها و بدیها باشی با داشتن چنین همراهی؟