گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۴۵

من آن نیم که تو دیدی چو بینیم نشناسی
تو جز خیال نبینی که مست خواب و نعاسی
مرا بپرس که چونی در این کمی و فزونی
چگونه باشد یوسف به دست کور نخاسی
به چشم عشق توان دید روی یوسف جان را
تو چشم عشق نداری تو مرد وهم و قیاسی
بهای نعمت دیده سپاس و شکر خدا دان
مرم چو قلب ز کوره که کان شکر و سپاسی
وگر ز کوره بترسی یقین خیال پرستی
بت خیال تراشی وزان خیال هراسی
بت خیال تو سازی به پیش بت به نمازی
چو گبر اسیر بتانی چو زن حریف نفاسی
خیال فرع تو باشد که فرع فرع تو را شد
تو مه نه‌ای تو غباری تو زر نه‌ای تو نحاسی
به جان جمله مردان اگر چه جمله یکی اند
که زیر چرخه گردون تنا چو گاو خراسی
وگر ز چنبر گردون برون کشی سر و گردن
ز خرگله برهیدی فرشته‌ای و ز ناسی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من آن نیم که تو دیدی چو بینیم نشناسی
تو جز خیال نبینی که مست خواب و نعاسی
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که وقتی مرا می‌بینی، مرا نمی‌شناسی و فقط تصویری از من در ذهنت داری. تو جز تصور و خیالی از من نمی‌بینی و در حالت خواب و راحتی به سر می‌بری.
مرا بپرس که چونی در این کمی و فزونی
چگونه باشد یوسف به دست کور نخاسی
هوش مصنوعی: به من بگو حالت چگونه است، در حالی که در کمبود و فراوانی زندگی می‌کنی. مثل یوسف که به دست کوری به نام زلیخا افتاد.
به چشم عشق توان دید روی یوسف جان را
تو چشم عشق نداری تو مرد وهم و قیاسی
هوش مصنوعی: با چشم دل نمی‌توانی زیبایی یوسف را ببینی، زیرا تو عشق واقعی نداری و فقط در دام خیال و قیاس هستی.
بهای نعمت دیده سپاس و شکر خدا دان
مرم چو قلب ز کوره که کان شکر و سپاسی
هوش مصنوعی: بهای نعمت بینایی gratitude و شکرگزاری خداوند است. انسان باید به خاطر این نعمت، قلبش پر از شکر و قدردانی باشد، همان‌طور که از دل کوره‌ای، طلا و جواهرات استخراج می‌شود.
وگر ز کوره بترسی یقین خیال پرستی
بت خیال تراشی وزان خیال هراسی
هوش مصنوعی: اگر از کوره در رفتن بترسی، مطمئن باش که در خیال پرستی غرق شده‌ای. تو با خیالات خودت بازی می‌کنی و از ترس این خیالات فرار می‌کنی.
بت خیال تو سازی به پیش بت به نمازی
چو گبر اسیر بتانی چو زن حریف نفاسی
هوش مصنوعی: تصویر تو همچون بتی در دل من نشسته است و من مثل یک پرستنده به تو احترام می‌گذارم. مانند یک مجسمه نقره‌ای، به تو وابسته‌ام و گویی که در برابر تو تسلیم و ناتوان هستم.
خیال فرع تو باشد که فرع فرع تو را شد
تو مه نه‌ای تو غباری تو زر نه‌ای تو نحاسی
هوش مصنوعی: در ذهن تو یک تصور وجود دارد که فقط یک تصویر سطحی از واقعیت است. تو خود را به عنوان مظهر زیبایی نمی‌بینی، بلکه تنها یک سایه از آن هستی. تو به درخشش و ارزش واقعی خود پی نبرده‌ای و هنوز درک نکرده‌ای که چگونه باید به کمال برسید.
به جان جمله مردان اگر چه جمله یکی اند
که زیر چرخه گردون تنا چو گاو خراسی
هوش مصنوعی: تمام مردان با وجود اینکه در اصل یکی هستند، زیر چرخ سرنوشت، همچون گاو خراسانی می‌چرخند و به دور خود می‌گردند.
وگر ز چنبر گردون برون کشی سر و گردن
ز خرگله برهیدی فرشته‌ای و ز ناسی
هوش مصنوعی: اگر از دایره محدودیت‌های دنیا خارج شوی و سر و گردنت را از این بند آزاد کنی، به درجاتی از پاکی و خوبی می‌رسی و مانند فرشته‌ای می‌شوی که از گناه و ناپاکی دور است.