گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۴۶

چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی
چو صیقلی غم‌ها را ز آینه رندیدی
چه جامه‌ها دردادی چه خرقه‌ها دزدیدی
چه گوش‌ها بگرفتی به عیش دان بکشیدی
چه شعله‌ها برکردی چه دیک‌ها بپزیدی
چه جس‌ها بگرفتی چه راه‌ها پرسیدی
ز عقل کل بگذشتی برون دل بدمیدی
گشاد گلشن و باغی چو سرو تر نازیدی
اگر چه خود سرمستی دهان چرا بربستی
قلم چرا بشکستی ورق چرا بدریدی
چه شاخه‌ها افشاندی چه میوه‌ها برچیدی
ترش چرا بنشستی چه طالب تهدیدی

اطلاعات

وزن: مفاعلن مفعولن مفاعلن مفعولن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو صبحدم خندیدی در بلا بندیدی
چو صیقلی غم‌ها را ز آینه رندیدی
هوش مصنوعی: زمانی که صبح دم، با زیبایی‌ات خندیدی، مشکلات و دردها را کنار زدی، مانند این که با دقت، غم‌ها را از آینه پاک کردی.
چه جامه‌ها دردادی چه خرقه‌ها دزدیدی
چه گوش‌ها بگرفتی به عیش دان بکشیدی
هوش مصنوعی: چه لباس‌های زیبا هدیه دادی، چه پوشش‌هایی را ربودی، و چه گوش‌هایی که به شادکامی خود مشغول کردی.
چه شعله‌ها برکردی چه دیک‌ها بپزیدی
چه جس‌ها بگرفتی چه راه‌ها پرسیدی
هوش مصنوعی: تو چه آتش‌ها برافروختی، چه غذاهایی پختی، چه افراد را گرفتی و چه مسیرهایی را جستجو کردی.
ز عقل کل بگذشتی برون دل بدمیدی
گشاد گلشن و باغی چو سرو تر نازیدی
هوش مصنوعی: از مرز عقل خارج شدی و دلی به سرما آوردی. در باغ و گلشن به شکوفایی رسیدی و مانند سرو با زیبایی و لطافت ایستادی.
اگر چه خود سرمستی دهان چرا بربستی
قلم چرا بشکستی ورق چرا بدریدی
هوش مصنوعی: اگرچه خودم در حال شادی و مستی هستم، اما چرا دهانم را بسته‌اید، چرا قلمم را شکسته‌اید و چرا ورق را پاره کرده‌اید؟
چه شاخه‌ها افشاندی چه میوه‌ها برچیدی
ترش چرا بنشستی چه طالب تهدیدی
هوش مصنوعی: چه درختانی را به بار نشانده‌ای و چه میوه‌هایی را چیده‌ای، اما حالا چرا نشسته‌ای و منتظر مشکلات و تهدیدها هستی؟