غزل شمارهٔ ۳۰۴
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
زینِ من بشکست و بدرید آن رکاب
ما غریبان فراقیم ای شهان
بشنوید از ما «الی الله المآب»
هم ز حق رُستیم اول در جهان
هم بدو وا میرویم از انقلاب
بانگ ما همچون جرس در کاروان
یا چو رعدی وقت سیران سحاب
ای مسافر دل منه بر منزلی
که شوی خسته به گاه اجتذاب
زانک از بسیار منزل رفتهای
تو ز نطفه تا به هنگام شباب
سهل گیرش تا به سهلی وارهی
هم دهی آسان و هم یابی ثواب
سخت او را گیر کو سختت گرفت
اول او و آخر او او را بیاب
خوش کمانچه میکشد، کان تیر او
در دل عشاق دارد اضطراب
ترک و رومی و عرب گر عاشق است
همزبان اوست این بانگ صواب
باد مینالد همیخواند تو را
که بیا اندر پیم تا جوی آب
آب بودم باد گشتم آمدم
تا رهانم تشنگان را زین سراب
نطق آن بادست کآبی بوده است
آب گردد چون بیندازد نقاب
از برون شش جهت این بانگ خاست
کز جهت بگریز و رو از ما متاب
عاشقا کمتر ز پروانه نهای
کی کند پروانه ز آتش اجتناب
شاه در شهرست بهر جغدْ من
کی گذارم شهر و کی گیرم خراب؟
گر خری دیوانه شد نک کیر گاو
بر سرش چندان بزن کاید لباب
گر دلش جویم خسیش افزون شود
کافران را گفت حق «ضَرْبَ الرَّقابْ»
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هیچ میدانی چه میگوید رباب؟
ز اشک چشم و از جگرهای کباب
هوش مصنوعی: آیا میدانی چه احساسی در دل رباب وجود دارد؟ او از درد اشک میریزد و از سوز دلش شبیه کباب پخته میشود.
پوستیام دور مانده من ز گوشت
چون ننالم در فراق و در عذاب
هوش مصنوعی: من در این مدت از زندگیام مانند پوستی خشک و بیگوشت ماندهام، چه کسی را ندارم که در غم و درد دوری فریاد بزنم.
چوب هم گوید بُدم من شاخ سبز
زینِ من بشکست و بدرید آن رکاب
هوش مصنوعی: چوب نیز میگوید که من به مانند یک شاخه سبز هستم که زین را شکسته و آن رکاب را پاره کرده است.
ما غریبان فراقیم ای شهان
بشنوید از ما «الی الله المآب»
هوش مصنوعی: ما دور از وطن و دور از عزیزان خود هستیم، ای پادشاهان، به سخنان ما گوش دهید: سرانجام همگی به سوی خدا بازخواهیم گشت.
هم ز حق رُستیم اول در جهان
هم بدو وا میرویم از انقلاب
هوش مصنوعی: ما ابتدا از حقیقت به این دنیا آمدیم و در نهایت نیز به سوی آن حقیقت باز میگردیم.
بانگ ما همچون جرس در کاروان
یا چو رعدی وقت سیران سحاب
هوش مصنوعی: صدای ما مانند صدای جرس در دستههای کاروان است یا مانند صدای رعد و برق در زمان حرکت ابرها.
ای مسافر دل منه بر منزلی
که شوی خسته به گاه اجتذاب
هوش مصنوعی: ای مسافر، دل خود را به محلی نزن که ممکن است در آن خسته و از خود بیخود شوی.
زانک از بسیار منزل رفتهای
تو ز نطفه تا به هنگام شباب
هوش مصنوعی: چون تو از مراحل زیادی عبور کردهای، از زمان نطفه تا نوجوانی، بنابراین...
سهل گیرش تا به سهلی وارهی
هم دهی آسان و هم یابی ثواب
هوش مصنوعی: اگر با دیگران مهربان و آسانگیر باشی، زندگی برایت سادهتر خواهد شد و در عوض، پاداش خوبی نیز خواهی گرفت.
سخت او را گیر کو سختت گرفت
اول او و آخر او او را بیاب
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت و معنای عمیق هستی، باید با مشکلات و چالشها روبهرو شوی. در آغاز و پایان هر مسئله، خودش را پیدا کن و به جستجوی او بپرداز.
خوش کمانچه میکشد، کان تیر او
در دل عشاق دارد اضطراب
هوش مصنوعی: کمانچهای که او مینوازد، میتواند تیرهای عشق را به دل عاشقان بزند و در آنها اضطراب ایجاد کند.
ترک و رومی و عرب گر عاشق است
همزبان اوست این بانگ صواب
هوش مصنوعی: هر کس از هر قوم و ملتی که عاشق باشد، در عشق خود با یکدیگر همصدا و همزبان هستند.
باد مینالد همیخواند تو را
که بیا اندر پیم تا جوی آب
هوش مصنوعی: باد در حال ناله کردن است و تو را میخواند تا بیا حاجتی برآوریم و آبی بنوشیم.
آب بودم باد گشتم آمدم
تا رهانم تشنگان را زین سراب
هوش مصنوعی: من در ابتدا مانند آب بودم، اما به شکل باد درآمدم. اکنون آمدهام تا عاشقان را از این سراب نجات دهم.
نطق آن بادست کآبی بوده است
آب گردد چون بیندازد نقاب
هوش مصنوعی: اگر آب در دست کسی باشد و آن را رها کند، وقتی که آب به زمین بیفتد، به شکل دیگری در میآید. این به نوعی نشاندهنده تغییرات و تحولات در زندگی است.
از برون شش جهت این بانگ خاست
کز جهت بگریز و رو از ما متاب
هوش مصنوعی: از همه جهات صدایی بلند شد که به تو میگوید از این مسیر دور شو و به ما پشت نکن.
عاشقا کمتر ز پروانه نهای
کی کند پروانه ز آتش اجتناب
هوش مصنوعی: عاشقان، شما کمتر از پروانه نیستید؛ پروانه چگونه میتواند از آتش دوری کند؟
شاه در شهرست بهر جغدْ من
کی گذارم شهر و کی گیرم خراب؟
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به حالتی اشاره میکند که در جامعه یا شهری که تحت سلطه یک حاکم قوی است، او احساس ناتوانی و بیپناهی میکند. عاشق این است که در چنین محیطی نمیتواند به راحتی حرکت کند یا تغییراتی ایجاد کند. به عبارتی، او در جستجوی فرصتی برای فرار از وضعیت کنونی است، اما با موانع زیادی مواجه است.
گر خری دیوانه شد نک کیر گاو
بر سرش چندان بزن کاید لباب
هوش مصنوعی: اگر خری دیوانه شود، به او ضربه نزنید؛ فقط بگذارید تا به آرامی از مشکلاتش عبور کند، مانند باد که میگذرد.
گر دلش جویم خسیش افزون شود
کافران را گفت حق «ضَرْبَ الرَّقابْ»
هوش مصنوعی: اگر دنبال دل او بروم، احساسش بیشتر میشود و در این حال، خداوند به کافران گفته است که باید سرها را بزنند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۳۰۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
1396/01/26 18:03
طوبا
مصراع دوم بیت ماقبل آخر چنین تصحیح شود:
بر سرش چندان بزن کآید لباب
1403/07/27 10:09
شهاب عمرانی
بیت ۴ احتمالا اشاره به آیه ۱۴ سوره آل عمران «بازگشت به سوی خداست»
بیت پایانی آیه ۴ سوره محمد
«گردنش را بزنید»
نفس به کافر تشبیه شده