غزل شمارهٔ ۳۰۲۶
خیره چرا گشتهای خواجه مگر عاشقی
کاسه بزن کوزه خور خواجه اگر عاشقی
کاش بدانستیی بر چه در ایستادهای
کاش بدانستیی بر چه قمر عاشقی
چشمه آن آفتاب خواب نبیند فلک
چشمت از او روشنست تیزنظر عاشقی
شیر فلک زین خطر خون شده استش جگر
راست بگویم مرنج سخته جگر عاشقی
ای گل تر راست گو بر چه دریدی قبا
ای مه لاغرشده بر چه سحر عاشقی
ای دل دریاصفت موج تو ز اندیشههاست
هر دم کف میکنی بر چه گهر عاشقی
آنک از او گشت دنگ غم نخورد از خدنگ
ور تو سپر بفکنی سسته سپر عاشقی
جملهٔ اجزای خاک، هست چو ما عشقناک
لیک تو ای روح ِپاکْ، نادرهتر عاشقی
ای خرد ار بحریی دم مزن و دم بخور
چون هنرت خامشیست بر چه هنر عاشقی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خیره چرا گشتهای خواجه مگر عاشقی
کاسه بزن کوزه خور خواجه اگر عاشقی
هوش مصنوعی: چرا ای خواجه به این حالت افتادهای؟ آیا عاشق شدهای؟ اگر عاشق هستی، باید شجاعت به خرج بدهی و دل را به دست بیاوری.
کاش بدانستیی بر چه در ایستادهای
کاش بدانستیی بر چه قمر عاشقی
هوش مصنوعی: کاش میدانستی که بر چه نقطهای ایستادهای و از چه زیبایی و عاشقانهای صحبت میکنی.
چشمه آن آفتاب خواب نبیند فلک
چشمت از او روشنست تیزنظر عاشقی
هوش مصنوعی: چشمهی آن خورشید هرگز خواب نمیبیند و آسمان چشمان تو را از روشنایی او پر کرده است، یعنی تو نگاهی تیزبین و عاشقانه داری.
شیر فلک زین خطر خون شده استش جگر
راست بگویم مرنج سخته جگر عاشقی
هوش مصنوعی: خدای آسمان از این خطر و آشفتگی نگران و نادم شده است. راست بگویم، من از درد دل عاشقی به شدت آسیب دیدهام.
ای گل تر راست گو بر چه دریدی قبا
ای مه لاغرشده بر چه سحر عاشقی
هوش مصنوعی: ای گل زیبا، راست بگو که چرا لباس زیبای خود را از تن درآوردی؟ ای ماهی که از عشق لاغر شدهای، به چه سحری دچار شدهای؟
ای دل دریاصفت موج تو ز اندیشههاست
هر دم کف میکنی بر چه گهر عاشقی
هوش مصنوعی: ای دل مانند دریا، هر لحظه از اندیشههایت به جوش میآیی و گوهری از عشق را به نمایش میگذاری.
آنک از او گشت دنگ غم نخورد از خدنگ
ور تو سپر بفکنی سسته سپر عاشقی
هوش مصنوعی: شخصی که از عشق و محبوبش دلخور شده، به هیچ چیزی که او را آزار دهد توجه نمیکند. اگر تو هم از آن عشق دست بکشی، دل عاشق نیز آسیب خواهد دید.
جملهٔ اجزای خاک، هست چو ما عشقناک
لیک تو ای روح ِپاکْ، نادرهتر عاشقی
هوش مصنوعی: تمام اجزا و عناصر خاک، مانند ما دچار عشق و محبتاند، اما ای روح پاک، تو در میان عاشقان، بینظیرترینی.
ای خرد ار بحریی دم مزن و دم بخور
چون هنرت خامشیست بر چه هنر عاشقی
هوش مصنوعی: ای عقل و خرد، اگر میخواهی در این دریا شنا کنی، دیگر سخن مگو و سکوت کن. چون هنر تو در سکوت است، به چه دلیل خود را در عشق نشان میدهی؟
حاشیه ها
1394/01/12 08:04
امید طبیبزاده
وزن این شعر دوری است و این نکته حتماً باید به این شکل تصریح شود: مفتعلن فاعلن//مفتعلن فاعلن. رجوع شود به توضیحات ذیل غزل شمارۀ 3027
1394/02/06 06:05
سعید
سلام
با تشکر از این شعر زیبا
بیت یکی مونده به آخر، مصرع دومش فکر کنم اینجوری باشه: لیک تو را روح پاک نادره تر عاشقی.
ممنون