گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰۲۲

گفت مرا آن طبیب: «رَو، تُرُشی خورده‌ای»
گفتم: «نی» گفت: «نک، رنگ تُرُش کرده‌ای
دل چو سیاهی دهد، رنگْ گواهی دهد
عکس برون می‌زند، گرچه تو در پرده‌ای
خاک تو گر آب خوش یابد چون روضه‌ایست
ور خورد او آب شور شوره برآورده‌ای
سبز شوند از بهار زرد شوند از خزان
گر نه خزان دیده‌ای پس ز چه رو زرده‌ای»
گفتمش: «ای غیب‌دان، از تو چه دارم نهان؟
پرورشِ جان تویی، جان چو تو پرورده‌ای
کیست که زنده کند، آن‌که تو اش کشته‌ای؟
کیست که گرمش کند، چون تو اش افسرده‌ای»
شربت صحت فرست هم ز شرابات خاص
زانک تو جوشیده‌ای زانک تو افشرده‌ای
داد شراب خطیر، گفت: «هلا، این بگیر
شاد شو ار پُرغمی، زنده شو ار مرده‌ای
چشمه بجوشد ز تو چون ارَس از خاره‌ای
نور بتابد ز تو، گرچه سیه‌چرده‌ای
خضْرْبقایی شوی، گر عَرَض فانیی
شادی دل‌ها شوی، گرچه دل‌آزرده‌ای»
کی بشود این وجود پاک ز بیگانگان
تا نرسد خلعتی دولت صدمرده‌ای
گفت درختی به باد: «چند وَزی؟» باد گفت:
«بادْ بهاری کند گرچه تو پژمرده‌ای»

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفت مرا آن طبیب: «رَو، تُرُشی خورده‌ای»
گفتم: «نی» گفت: «نک، رنگ تُرُش کرده‌ای
هوش مصنوعی: یکی از پزشکان به من گفت: «برو، تو ترشی خورده‌ای!» من پاسخ دادم: «نه، این‌طور نیست.» او گفت: «اما نگاه کن، چقدر رنگت شبیه ترش‌ها شده است.»
دل چو سیاهی دهد، رنگْ گواهی دهد
عکس برون می‌زند، گرچه تو در پرده‌ای
هوش مصنوعی: اگر دل انسان تاریک باشد، نشانه‌هایی از آن در بیرون ظاهر می‌شود، حتی اگر فرد در پوشش و پرده‌ای پنهان باشد.
خاک تو گر آب خوش یابد چون روضه‌ایست
ور خورد او آب شور شوره برآورده‌ای
هوش مصنوعی: اگر خاک تو آب شیرینی بخورد، مثل باغی سرسبز و زیبا می‌شود، اما اگر آب شور بگیرد، باعث می‌شود که شوری و تلخی به وجود بیاید.
سبز شوند از بهار زرد شوند از خزان
گر نه خزان دیده‌ای پس ز چه رو زرده‌ای»
هوش مصنوعی: اگر درختان در بهار سبز می‌شوند و در خزان زرد می‌شوند، تو که خزان را تجربه نکرده‌ای، چرا زردی؟
گفتمش: «ای غیب‌دان، از تو چه دارم نهان؟
پرورشِ جان تویی، جان چو تو پرورده‌ای
هوش مصنوعی: به او گفتم: «ای کسی که به اسرار پنهان آگاهی، چه چیزی را از تو پنهان دارم؟ تو پرورش‌دهنده‌ام هستی و وقتی جانم را چون تو پرورش داده‌ام، قیمتی‌ترین چیز را دارم.»
کیست که زنده کند، آن‌که تو اش کشته‌ای؟
کیست که گرمش کند، چون تو اش افسرده‌ای»
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند جان کسی را که تو کشته‌ای، دوباره زنده کند؟ و چه کسی می‌تواند دل او را گرم کند، در حالی که تو آن را افسرده کرده‌ای؟
شربت صحت فرست هم ز شرابات خاص
زانک تو جوشیده‌ای زانک تو افشرده‌ای
هوش مصنوعی: شربت سلامتی را برایت بفرست، همانند نوشیدنی‌های خاص، زیرا تو از آن جوشیده‌ای و از آن فشرده شده‌ای.
داد شراب خطیر، گفت: «هلا، این بگیر
شاد شو ار پُرغمی، زنده شو ار مرده‌ای
هوش مصنوعی: شراب گرانبها را به من داد و گفت: «بیا، این را بگیر و شاد شو، اگر غمگینی، زنده شو حتی اگر مرده‌ای.»
چشمه بجوشد ز تو چون ارَس از خاره‌ای
نور بتابد ز تو، گرچه سیه‌چرده‌ای
هوش مصنوعی: چشمه‌ای از وجود تو می‌جوشد و نور از تو می‌تابد، حتی اگر چهره‌ات تیره باشد.
خضْرْبقایی شوی، گر عَرَض فانیی
شادی دل‌ها شوی، گرچه دل‌آزرده‌ای»
هوش مصنوعی: اگر مانند گیاه خضربقایی شوی، می‌توانی خوشی دل‌ها را به ارمغان بیاوری، حتی اگر خودت غمگین باشی.
کی بشود این وجود پاک ز بیگانگان
تا نرسد خلعتی دولت صدمرده‌ای
هوش مصنوعی: کی می‌شود که این وجود خالص و پاک از بیگانگان دور شود تا به لباس و مقام شایسته‌ای دست یابد؟
گفت درختی به باد: «چند وَزی؟» باد گفت:
«بادْ بهاری کند گرچه تو پژمرده‌ای»
هوش مصنوعی: درختی از باد پرسید: «چقدر بهاری هستی؟» باد پاسخ داد: «هرچند تو پژمرده‌ای، من بهاری‌ام.»