غزل شمارهٔ ۳۰۱۹
ای که تو عشاق را همچو شکر میکشی
جان مرا خوش بکش این نفس ار میکشی
کشتن شیرین و خوش خاصیت دست توست
زانک نظرخواه را تو به نظر میکشی
هر سحری مستمر منتظرم منتظر
زانک مرا بیشتر وقت سحر میکشی
جور تو ما را چو قند راه مدد درمبند
نی که مرا عاقبت بر سر در میکشی
ای دم تو بیشکم ای غم تو دفع غم
ای که تو ما را به دام همچو شرر میکشی
هر دم دفعی دگر پیش کنی چون سپر
تیغ رها کردهای تو به سپر میکشی
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که تو عشاق را همچو شکر میکشی
جان مرا خوش بکش این نفس ار میکشی
هوش مصنوعی: ای تو که جان عاشقان را چون شکر شیرین میکنی، جان مرا نیز با همین شیرینی ببر، اگر قرار است نفس را بگیری.
کشتن شیرین و خوش خاصیت دست توست
زانک نظرخواه را تو به نظر میکشی
هوش مصنوعی: کشتن چیزی که شیرین و مفید است، به دست تو بستگی دارد، زیرا تو چیزی را که مورد توجه دیگران است، با دیدگاه خود تحت تأثیر قرار میدهی.
هر سحری مستمر منتظرم منتظر
زانک مرا بیشتر وقت سحر میکشی
هوش مصنوعی: هر صبح زود در انتظار تو هستم، چرا که زمان را بیشتر از همیشه در سحرگاه ها برای من به تأخیر میاندازی.
جور تو ما را چو قند راه مدد درمبند
نی که مرا عاقبت بر سر در میکشی
هوش مصنوعی: رفتار تو مانند قند است و راه کمک را به روی ما نبند، زیرا در نهایت تو مرا به سرنوشت ناگواری میکشانی.
ای دم تو بیشکم ای غم تو دفع غم
ای که تو ما را به دام همچو شرر میکشی
هوش مصنوعی: ای نفس تو بینقص و بیعیب هستی، ای اندوه تو که درد و غم ما را از بین میبرد، ای کسی که ما را به دام محبت و شوق خود میکشی همچون شعلهای سوزان.
هر دم دفعی دگر پیش کنی چون سپر
تیغ رها کردهای تو به سپر میکشی
هوش مصنوعی: هر لحظه به نوعی جدید خود را از خطر دور میکنی، مانند کسی که در برابر تیغ، با سپر خود دفاع میکند. اما تو با رها کردن آن تیغ، خود را در معرض خطر قرار دادهای و به سپر وابسته میشوی.
حاشیه ها
1401/02/25 14:04
مجتبی
وزن شعر (مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن) می باشد .