غزل شمارهٔ ۳۰۰۴
بزم و شراب لعل و خرابات و کافری
مُلک قلندرست و قلندر از او بری
گویی: "قلندرم من" و این دلپذیر نیست
زیرا که آفریده نباشد قلندری
تا کی عُطارِد از زحل آرد مُدبّری؟
مریخ نیز چند زند زخم خنجری؟
تا چند نعلریز کند پیک ماه نیز؟
تا چند زهره بخش کند جام احمری؟
تا چند آفتاب به تف مطبخی کند؟
بازار تنگ دارد برخلقْ
مشتری؟
تا چند آب ریزد دولاب آسمان؟
تا چند آب نشف کند برج آذری؟
تا چند شب پناه حریفان بد شود؟
تا چند روز پرده درَد بر مستریّ؟
تا چند دی برآرد از باغها دمار
تا کی بهار دوزد دیباج اخضری؟
زین فرقت و غریبی، طبعم ملول شد
ای مرغِ روح وقت نیامد که بر پری؟
وین پرّ درشکستهٔ
پرخونِ خویش را
سوی جناب مالک و مخدوم خود بری
اندر زمین چه چفسی، نی کوه و آهنی
زیر فلک چه باشی؟ نی ابر و اختری
زان حسن آبدار چو تازه کنی جگر
نی آب خضر جویی نی حوض کوثری
ای آب و روغنی که گرفتار آمدی
با آنچ در دل است نگویی چه درخوری؟
غزل شمارهٔ ۳۰۰۳: ای کاشکی تو خویش زمانی بدانییغزل شمارهٔ ۳۰۰۵: آن دل که گم شدهست هم از جان خویش جوی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بزم و شراب لعل و خرابات و کافری
مُلک قلندرست و قلندر از او بری
هوش مصنوعی: جشن و شادی، و شراب قرمز، و میخانه حال و هوای خاصی دارد و کسی که در این حال بیخیال است، از تمام ظواهر دنیا دور است و به حقیقت و معنا نزدیک میشود.
گویی: "قلندرم من" و این دلپذیر نیست
زیرا که آفریده نباشد قلندری
هوش مصنوعی: به نظر میرسد من مانند یک قلندر هستم، اما این احساس خوشایند نیست؛ چرا که اگر واقعاً قلندری وجود نداشته باشد، باید بگویم که من هم واقعی نیستم.
تا کی عُطارِد از زحل آرد مُدبّری؟
مریخ نیز چند زند زخم خنجری؟
هوش مصنوعی: این متن به بررسی تداوم و تکرار بدیها و مشکلات در زندگی میپردازد. شاعر در اینجا به این نکته اشاره میکند که تا چه زمانی باید از اثرات منفی یا آسیبهای ناشی از رفتارها و تصمیمات غلط رنج ببریم. به عبارتی نیز، سؤال میکند که چه مدت باید با زخمها و ناراحتیهای ناشی از این وضعیت زندگی کنیم و تحمل کنیم.
تا چند نعلریز کند پیک ماه نیز؟
تا چند زهره بخش کند جام احمری؟
هوش مصنوعی: چقدر دیگر، پیک ماه نعل میریزد و چقدر بیشتر، زهره به ما جامی از شراب میدهد.
تا چند آفتاب به تف مطبخی کند؟
بازار تنگ دارد برخلقْ
مشتری؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا چه زمانی آفتاب (نماد زمان یا روزگار) به حرارت (تف مطبخی) خود ادامه میدهد، و در نتیجه بازار برای مردم (مشتریان) تنگ و محدود خواهد بود. به عبارتی، وقتی که شرایط بر وفق مراد نیست و یا به نوعی فشار وجود دارد، مردم در دسترسی به خواستههای خود دچار مشکل میشوند.
تا چند آب ریزد دولاب آسمان؟
تا چند آب نشف کند برج آذری؟
هوش مصنوعی: تا کی باران از آسمان ببارد و زمین را تر کند؟ تا کی درختان آذری، میوههای خود را به زمین بدهند؟
تا چند شب پناه حریفان بد شود؟
تا چند روز پرده درَد بر مستریّ؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا کی باید منتظر ماند که دیگران به ما کمک کنند یا به ما پناه دهند و تا کی باید درد و رنج را تحمل کرد. به نوعی انتظار و تحمل فشارهایی که در زندگی وجود دارد را به تصویر میکشد و نشان میدهد که نمیتوان همیشه به امید دیگران نشست.
تا چند دی برآرد از باغها دمار
تا کی بهار دوزد دیباج اخضری؟
هوش مصنوعی: چند بار دیگر از باغها تابستان میگذرد و چه زمانی بهار میتواند زیباییهای خود را از دی لباسهای سبز و زیبا برباید؟
زین فرقت و غریبی، طبعم ملول شد
ای مرغِ روح وقت نیامد که بر پری؟
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی و غم و غریبی، حال و روزم کسالتبار و بیحاله. ای روح من، آیا وقت پروازت نرسیده است؟
وین پرّ درشکستهٔ
پرخونِ خویش را
سوی جناب مالک و مخدوم خود بری
هوش مصنوعی: این شعر به معنای این است که با وجود زخمی شدن و تحمل درد، شخص باید امید و درخواست خود را به سمت کسی که او را مورد لطف و حمایت قرار میدهد، بفرستد. این فرد به نوعی در جستجوی بخشش و یاری از شخصیتی بزرگ و محترم است.
اندر زمین چه چفسی، نی کوه و آهنی
زیر فلک چه باشی؟ نی ابر و اختری
هوش مصنوعی: در زمین چه لذتی وجود دارد؛ نی کوه و آهنی، در آسمان چه جایگاهی داری؛ نی ابر و ستارهای.
زان حسن آبدار چو تازه کنی جگر
نی آب خضر جویی نی حوض کوثری
هوش مصنوعی: اگر زیباییهای دلنواز را تازه کنی، نه آب خنک و زلال نهر خضر به کار میآید و نه آب حوض کوثر.
ای آب و روغنی که گرفتار آمدی
با آنچ در دل است نگویی چه درخوری؟
هوش مصنوعی: ای آب و روغن، تو که به چیزی که در دل داری گرفتار شدهای، نیازی نیست بگویی چه چیزی برای تو مناسب است.