گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۸۷

ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای
وی رشک ماه و گنبد مینا چگونه‌ای
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بی‌تو خسته‌ایم تو بی‌ما چگونه‌ای
آن جا که با تو نیست چو سوراخ کژدم است
و آن جا که جز تو نیست تو آن جا چگونه‌ای
ای جان تو در گزینش جان‌ها چه می‌کنی
وی گوهری فزوده ز دریا چگونه‌ای
ای مرغ عرش آمده در دام آب و گل
در خون و خلط و بلغم و صفرا چگونه‌ای
زان گلشن لطیف به گلخن فتاده‌ای
با اهل گولخن به مواسا چگونه‌ای
ای کوه قاف صبر و سکینه چه صابری
وی عزلتی گرفته چو عنقا چگونه‌ای
عالم به توست قائم و تو در چه عالمی؟
تن‌ها به توست زنده تو تنها چگونه‌ای
ای آفتاب از تو خجل در چه مشرقی
وی زهر ناب با تو چو حلوا چگونه‌ای
زیر و زبر شدیمت بی‌زیر و بی‌زبر
ای درفکنده فتنه و غوغا چگونه‌ای
گر غایبی ز دل تو در این دل چه می‌کنی
ور در دلی ز دوده سودا چگونه‌ای
ای شاه شمس مفخر تبریز بی‌نظیر
در قاب قوس قرب و در ادنی چگونه‌ای

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جان و ای دو دیده بینا چگونه‌ای
وی رشک ماه و گنبد مینا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ای جانم و ای چشمان بینا، حال تو چگونه است؟ ای کسی که مانند ماه و گنبد مینا هستی، حال تو چگونه است؟
ای ما و صد چو ما ز پی تو خراب و مست
ما بی‌تو خسته‌ایم تو بی‌ما چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ما و تمام افرادی که مانند ما هستند، برای تو و به خاطر تو سرگشته و پر از عشقیم. بدون تو، ما خسته و ناامید هستیم. حال تو بدون ما چگونه‌ای؟
آن جا که با تو نیست چو سوراخ کژدم است
و آن جا که جز تو نیست تو آن جا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: جایی که تو نیستی، به اندازه‌ی یک سوراخ کژدم تنگ و محدود است و جایی که فقط تو هستی، چه حسی به آنجا داری؟
ای جان تو در گزینش جان‌ها چه می‌کنی
وی گوهری فزوده ز دریا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ای جان تو در انتخاب جان‌ها چه کار می‌کنی؟ ای گوهر درخشانی که از دریا به دست آمده، حالا چطور هستی؟
ای مرغ عرش آمده در دام آب و گل
در خون و خلط و بلغم و صفرا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ای پرنده‌ی آسمان که به دام خاک و آب افتاده‌ای، در میان خون، بلغم و صفرا چگونه به سر می‌بری؟
زان گلشن لطیف به گلخن فتاده‌ای
با اهل گولخن به مواسا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: از آن باغ دل‌انگیز به این مکانی که قرار گرفته‌ای، با افرادی که در فضای نابودکننده‌ای زندگی می‌کنند، چطور می‌گذرانید؟
ای کوه قاف صبر و سکینه چه صابری
وی عزلتی گرفته چو عنقا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ای کوه قاف، نشانه‌ی صبر و آرامش، تو چه صبری داری و همچون پرنده‌ی افسانه‌ای «عنقا» در تنهایی خود چگونه‌ای؟
عالم به توست قائم و تو در چه عالمی؟
تن‌ها به توست زنده تو تنها چگونه‌ای
هوش مصنوعی: عالم برای تو وجود دارد، پس تو در چه عالمی هستی؟ فقط به تو زندگی می‌بخشد و تو چگونه می‌توانی تنها باشی؟
ای آفتاب از تو خجل در چه مشرقی
وی زهر ناب با تو چو حلوا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ای خورشید، از نور تو شرمیده‌ام، در کدام سرزمین برمی‌خیزی؟ و ای زهر خالص، چگونه می‌توانی با حلاوت حلوا پهلو بگیری؟
زیر و زبر شدیمت بی‌زیر و بی‌زبر
ای درفکنده فتنه و غوغا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ما در حالتی آشفته و بی‌ثبات قرار گرفته‌ایم، ای کسی که باعث شده‌ای این همه سر و صدا و فتنه به پا شود. وضعیت تو چگونه است؟
گر غایبی ز دل تو در این دل چه می‌کنی
ور در دلی ز دوده سودا چگونه‌ای
هوش مصنوعی: اگر کسی که عاشقش هستی از دلت دور باشد، در این دل چه راهی داری؟ و اگر در دل کسی دیگر پر از آرزو و عشق هستی، حال و روزت چگونه است؟
ای شاه شمس مفخر تبریز بی‌نظیر
در قاب قوس قرب و در ادنی چگونه‌ای
هوش مصنوعی: ای شاه شمس، که در تبریز بی‌نظیر هستی، در مقام قرب و نزدیکی به حق چگونه‌ای؟

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"چگونه"
با صدای پژمان واثقی (آلبوم چگونه)

حاشیه ها

1393/07/18 02:10
مصطفی

این شعر درددلی با خداست و گاهگاهی خطاب به آدم که اوهم خداست. عارف گاهگاهی با خدا صحبت میکند و از حال او میپرسد ، چون خدا و آدم در نظر عارف یکیست ، به واسطه آنجا که گفت: نفخت فیه من روحی(از روح خود در تو دمیدم) پس ما بخشی داریم که از جنس خداست و عارف به جایی میرسد که به هر چه و هر جا نگاه میکند ، همه چیز را خدا میبیند. باباطاهر میگوید:
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
یا سعدی علیه الرحمه میفرماید:
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
در این شعر هم جناب مولانا با خدا درد دل میکند و حال خدا را میپرسد که تو از عالم بالا به خاک و گل نزول کردی(اشاره به آدم که از بهشت بیرون آمد) حالت چگونه است در این سختی و زحمت

1403/10/13 11:01
صدای سخن عشق

با سلام و ادب و احترام

حرف شما کاملا درستِ اما منظور از خدا ،خدای روی زمین و خلیفه الله است.همانجور که نمیشود خورشید را مستقیم دید و به واسطه پخش نور ما از برکات ان بهره مند میشیم به واسطه خدای روی زمین هم با خدا میتونیم ارتباط بگیریم وگرنه ذات خداوند مبرا از شناخت توسط عقل بشری هستش و فقط با واسطه خدای رو زمین میتوان به شناخت نسبی رسید 

1393/07/18 02:10
مصطفی محبی

یا آنجا که میگوید :گر غایبی زدل تو در این دل چه میکنی، منظور این نکته است که بسیاری از انسانها میگویند خدایی نیست و در دل انسان هیچ نشانی از خدا نیست، عارف با اشاره به این ادعای انسان میگوید که اگر آنطور که میگویند، تو در دل نیستی، پس دردل من چکارمیکنی؟ پس چرا در دل من هستی؟ وحال که من میدانم که در دل من هستی، حالت در دوده سودا چگونه است؟ عارف دل خود را از تیرگی گناهان خویش تاریک و سیاه همچون دوده سودا میبیند و خطاب به خدا میگوید که : حال که من می دانم تو در دل من هستی، حالت در این همه سیاهی و تاریکی دل من چگونه است؟

1394/03/08 19:06
شهرزاد

مولانا اهل سنت بوده است پس این شعر قطعا در وصف حضرت مهدی (عج) نبوده است. باتوجه به اینکه اکثر شعرهای مولانا در وصف خدا بوده است این شعر هم نمونه ای از آن هاست که در آن از احوالات خود با معشوق آسمانی خود سخن میگوید.

1394/08/09 10:11
بی نشان

من هم قبلا تصورم این بود که اشعار مولانا برای خداست . اما وقتی فهمیدم که مثلا اون شعر " آب زنید راه را " مستقیما برای شمس سروده شده نظرم تغییر کرد . البته با نوشته های تاریخی نمیشه در مورد نیت کسی قضاوت کرد اما لااقل دیگه دوس ندارم به اون صورت خوش بینانه با قطعیت بگم اشعار مولانا برای خداست

1394/09/15 22:12
شهاب الدین

شمس در نظر مولانا تجلی حق تعالی بوده و بنابراین اینکه مخاطب اشعار او خداوند است یا شمس تناقضی با هم ندارند. اصولا در اندیشه یک عارف قائل به وحدت وجود چون مولانا، نباید به دنبال تفکیک دقیق این مقولات از هم بود و باید از دیده او به عالم نگریست.

1396/03/29 12:05
محمد شبانی

البته درسته که خود مولوی از اهل سنت بوده و حتی مفتی شهر قونیه ولی نباید فراموش کرد که شمس تبریزی از اهل تشیع هست و زمانی مراد مولانا و تاثیر زیادی زروی مولوی داشته . پس دور از ذهن نیست اگر این شعر هم در وصف حضرت صاحب زمان بوده باشه.

1396/08/19 09:11
بابک

سلام.این شعر قطعا در مورد خداوند یا امام زمان عج نیست.و در بیت آخر به طور مشخص نام شمس تبریزی آمده است.و اینکه به طور مشخص به روج او اشاره می کند که روح او را یک مرغ عرشی می داند که در خون و خلط و بلغم و صفرا که از ویژگیهای جسم انسان می باشند گرفتار شده است.لطفا در اسعار تامل کنیم

1396/12/08 13:03
بیگانه

ما بی تو خسته ایم...
تو بی ما چگونه ای...

1397/02/19 18:05

این که هرکسی نظر متفاوتی در مورد شعر مینویسه از قوی بودن شعر و شاعر است ولی به نظر من درباره شمس نوشته شده

1398/01/19 21:04
ایمان آل‌طاها

آنچه مخاطب مولاناست قطعا خداست، اما خدایی که از خودشناسی و خداشناسی ایشان نشات گرفته است درکی متفاوت با درک عامه مردم است و از آنجا که (هر کسی از ظن خود) خدای خود را خواهد شناخت لذا تعبیری متفاوت بیان خواهد نمود و از حقیقت شعر دور خواهد بود.
چنان که خود می‌فرماید:
هر چه اندیشی پذیرای فناست
آنچ در خاطر نیاید، آن خداست

1398/08/31 19:10
رهایی

آیا سعی در اینکه بخواهیم مخاطب این شعر را جدا کنیم که شمس است یا خدا یا هر معشوق دیگری، نشان دهنده ی آن نیست که باید بار دیگر داستان پادشاه جهود و آن بخش که از فرد احول سخن می‌گوید را بخوانیم و درباره ی آن بیندیشیم؟

1398/08/11 23:11
ilia

بنظزم این غزل فقط لیاقت مقام عظمی ولایت رو داره

1398/12/02 22:03
هلیا

با توجه به بیت آخر ، حتما این غزل در وصف شمس تبریزی بوده ، مراد مولانا

1399/03/29 22:05
منیب

وقتیکه انسان غرق خداوند میشود در هر چیز هستی مطلق پروردگار را میبیند ، چون اوست خالق و اوست که به انسان ها تماما توانایی را داده است و مولانای بلخی هم غرق چنین حالت است هر چیز را که میبیند عاشق خداوند میشود چون افریده همه چیز را ،شمس را بهانه میگیرد اما در اصل عاشق الله بی نیاز است چراکه شمس را هم خداوند خلق کرده و او صافی را به شمس بجز الله ج که داده میتواند؟
خوب رویان را که دیدی عاشق رویش مباش
نقش او در دل نگهدار عاشق نقاش باش
آیا مولاتای بلخی به این اصل پی نبرده بود؟

1399/07/26 15:09
...

به نظر من مولانا شمس رو به اندازه خدا می پرستید و دوست داشت ,وقتی یک نفر رو بی نهایت دوست داری تا حدی مبالغه هم برای توصیفش می تونی انجام بدی توی شعر ,مثل همه شاعر ها که راجب معشوقه خودشون شعر گفتن,چون شمس زن نیست دلیل نمی شه که بگیم مولانا عاشقش نبوده.عاشقانه ترین شعر ها شعر هایی هستن که مولانا برای شمس نوشته در این که همه اتفاق نظر داریم.مولانا یه جا می گه :سر من از ناله من دور نیست/لیک چشم و گوش را آن نور نیست

1399/07/26 20:09

عالم به توست قایم تو در چه عالمی
تن‌ها به توست زنده تو تنها چگونه‌ای
در مکتب ابن عربی و مولوی و ملاصدرا جز انسان کامل(که پس از اتمام ارسال رسل، امامان معصوم خواهند بود) هیچ شخصی نمی تواند طوری باشد که عالم به او قائم و جانها بدو زنده باشد... سطح معرفت مولوی را در حد یک مرید معمولی پایین نیاوریم. شیخ بهایی درباره مولوی می گوید: من نمی گویم که آن عالی جناب/هست پیغمبر، ولی دارد کتاب. مولوی و غیرمولوی همه رعیت و ماموم و تابع و روزی خور انسان کامل اند.... هو یا علی مدد.

1399/08/22 15:10
محمد کرمانی

باسلام، خواستم بگم من از این غزل خیلی خوشم اومده، از دوستان هم ممنونم که با نظراتشون کمکی در فهم بهتر برای امثال من کردند، ولی جسارتا خواستم بگم به نظر من کمترین بهتره بیشترین بهره را از لذتی که این شعر بهمون منتقل میکنه ببریم تا اینکه این غزل برای چه کسی سروده شده و به فرموده پیر بلخ «هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من»... پاینده باشید و مانا...

1399/08/01 01:11
hakimeh

مولانا یه عاشق واقعی بود و این اشعار در وصف معشوق سروده شده. یه عاشق همیشه معشوق رو خدای زمینی می‌بینه . همین ویژگی باعث میشه که اشعار حضرت مولانا فرازمینی باشه. هر چه از دل برآید ، لاجرم بر دل نشیند...

1399/11/21 20:01
کتایون یاراحمدی

وقتی شاعر داره به وضوح میگه " در خون و خلط و بلغم و صفرا " چه طور میتونیم اصرار کنیم که این شعر خطاب به خدا یا هر چیز غیر انسانی دیگه س؟؟؟؟؟
ما بی تو خسته ایم تو بی ما چگونه ای؟؟؟؟ اینقد زیبا و تازه س که انگار یه نفر همین امروز این مصرع رو سروده

1399/11/11 01:02
mohammad

در پاسخ به محمد شبانی
کی گفته شمس تبریزی شیعه بوده ؟؟ این گفته های سخیف را نمی دانم از کجا پیدا میکنید مولانا و شمس هر دو عارف بوده اند و به هیچ دین و مذهبی وابسته نبوده اند.مذهب برای عارفان کوچکترین اهمیتی ندارد و اصلا کسی که در نزدیکی حق باشد چه حاجتی به مذهب دارد خودش آیینه تمام نمای حقیقت است و اگر بگوییم خود مولانا و شمس مذهب جدیدی هستند گزاف نگفته ایم.
دلیل محبوبیت مولانا وابسته نبودن به هیچ دینی است کما اینکه همه عارفان اینگونه بوده اند و در قید و بند شرع و وظایف شرعی هم زیاد نبوده اند و مثلا برای حج رفتن هم اصراری نداشته اند.
وقتی شما در هر لحظه خدا را درونت حس کنی چه نیازی به رفتن به حج و یا نماز داری!!

1403/11/01 17:02
ع.ر.گوهر

هر چه حضرت خداوندمتعال کمال ملت و الدین مولانا جلال الدین در وصف خویش در مقدمه مثنوی فرموده اند خرد را به سمتی میکشاند که دیدار با جناب شمس پله ای برای عروج ایشان بوده و اگر عشق بازی با جناب شمس فرموده اند نه از اثر دلدادگی که در تجلی حقیقت در جناب شمس بوده است و به واقع حقیقت را ستوده اند .
ع.ر. گوهر