غزل شمارهٔ ۲۹۸۵
مه طلعتی و شهره قبایی بدیدهای
خوبی و آتشی و بلایی بدیدهای
چشمی که مستتر کند از صد هزار می
چشمی لطیفتر ز صبایی بدیدهای
دولت شفاست مر همه را وز هوای او
دولت پیش دوان که شفایی بدیدهای
سایه هماست فتنه شاهان و این هما
جویای شاه تا که همایی بدیدهای
ای چرخ راست گو که در این گردش آن چنان
خورشیدرو و ماه لقایی بدیدهای
ای دل فنا شدی تو در این عشق یا مگر
در عین این فنا تو بقایی بدیدهای
هر گریه خنده جوید و امروز خندهها
با چشم لابه گر که بکایی بدیدهای
جان را وباست هجر تو سوزان آن لطف
مهلکتر از فراق وبایی بدیدهای
تو خاک آن جفا شدهای وین گزاف نیست
در زیر این جفا تو وفایی بدیدهای
شاهی شنیدهای چو خداوند شمس دین
تبریز مثل شاه تو جایی بدیدهای
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مه طلعتی و شهره قبایی بدیدهای
خوبی و آتشی و بلایی بدیدهای
هوش مصنوعی: تو چهرهای زیبا و مشهور همچون ماه داری، که از جلوهات نیکی و آتش و بلای عشق را دیدهام.
چشمی که مستتر کند از صد هزار می
چشمی لطیفتر ز صبایی بدیدهای
هوش مصنوعی: چشمی که میتواند از تعداد زیادی چشمها پنهان بماند، چشمی نرم و زیبا دارد که مانند زیبایی یک پری است.
دولت شفاست مر همه را وز هوای او
دولت پیش دوان که شفایی بدیدهای
هوش مصنوعی: خوشی و سعادت از جانب او برای همگان است و کسانی که از لطف و حمایت او برخوردار شوند، به خوبی و شفا میرسند. پس، هر کس که این نعمتها را دیده باشد، باید قدردان و در پی جلب نظر او باشد.
سایه هماست فتنه شاهان و این هما
جویای شاه تا که همایی بدیدهای
هوش مصنوعی: سایه همای مشهور، مظهر آشوبهای سلطنتی است و این همای جستجوگر، در پی پادشاهی است که همای دیگری را مشاهده کند.
ای چرخ راست گو که در این گردش آن چنان
خورشیدرو و ماه لقایی بدیدهای
هوش مصنوعی: ای چرخ زمان و روزگار، راست بگو که آیا در این گردش روزگار، به چشم تو چه نورانی و چه زیبا به نظر آمده است؟
ای دل فنا شدی تو در این عشق یا مگر
در عین این فنا تو بقایی بدیدهای
هوش مصنوعی: ای دل، آیا تو در این عشق نابود شدهای یا این که در این نابودی، وجودی برای خود مشاهده کردهای؟
هر گریه خنده جوید و امروز خندهها
با چشم لابه گر که بکایی بدیدهای
هوش مصنوعی: هر گریهای به دنبال خوشحالی و خنده است و امروز خندهها از چشمی میجوشد که از گریه پر است.
جان را وباست هجر تو سوزان آن لطف
مهلکتر از فراق وبایی بدیدهای
هوش مصنوعی: عشق تو باعث میشود که جانم بسوزد و جداییات، با اینکه سخت و دردناک است، در مقایسه با آن لطف و محبت که از دوریات تجربه میکنم، به نظر میرسد که کمتر دردآور باشد.
تو خاک آن جفا شدهای وین گزاف نیست
در زیر این جفا تو وفایی بدیدهای
هوش مصنوعی: شما به خاطر ناملایمات و بیوفاییها، آسیب دیدهاید و این در واقع چیز عجیبی نیست. اما در میان تمام این سختیها، به نوعی وفا و صداقت را دیدهاید.
شاهی شنیدهای چو خداوند شمس دین
تبریز مثل شاه تو جایی بدیدهای
هوش مصنوعی: آیا شاهد حکمروایی هستی که مانند خداوند شمس دین تبریز، به بزرگی و قدرت شاهی تو باشد؟