غزل شمارهٔ ۲۹۸۱
ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی
وی پاکشیده از ره کو شرط همرهی
مغز جهان توی تو و باقی همه حشیش
کی یابد آدمی ز حشیشات فربهی
هر شهر کو خراب شد و زیر او زبر
زان شد که دور ماند ز سایه شهنشهی
چون رفت آفتاب چه ماند شب سیاه
از سر چو رفت عقل چه ماند جز ابلهی
ای عقل فتنهای همه از رفتن تو بود
وآنگه گناه بر تن بیعقل مینهی
آن جا که پشت آری گمراهی است و جنگ
و آن جا که رو نمایی مستی و والهی
هجده هزار عالم دو قسم بیش نیست
نیمش جماد مرده و نیمیش آگهی
دریای آگهی که خردها همه از او است
آن است منتهای خردهای منتهی
ای جان آشنا که در آن بحر میروی
وی آنک همچو تیر از این چرخ میجهی
از خرگه تن تو جهانی منور است
تا تو چگونه باشی ای روح خرگهی
ای روح از شراب تو مست ابد شده
وی خاک در کف تو شد زر ده دهی
وصف تو بیمثال نیاید به فهم عام
وافزاید از مثال خیال مشبهی
از شوق عاشقی اگرت صورتی نهد
آلایشی نیابد بحر منزهی
گر نسبتی کنند به نعل آن هلال را
زان ژاژ شاعران نفتد ماه از مهی
دریا به پیش موسی کی ماند سد راه
و اندر پناه عیسی کی ماند اکمهی
او خواجه همهست گرش نیست یک غلام
آن سرو او سهی است گرش نشمری سهی
تو موسیی ولیک شبانی دری هنوز
تو یوسفی ولیک هنوز اندر این چهی
زان مزد کار مینرسد مر تو را که هیچ
پیوسته نیستی تو در این کار گه گهی
خامش که بیطعام حق و بیشراب غیب
این حرف و نقش هست دو سه کاسه تهی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای سیرگشته از ما ما سخت مشتهی
وی پاکشیده از ره کو شرط همرهی
هوش مصنوعی: ای کسی که به دور از ما هستی و ما به شدت مشتاق تو هستیم، تو که از راه درست دور شدهای، شرط و شروط همراهی با تو چیست؟
مغز جهان توی تو و باقی همه حشیش
کی یابد آدمی ز حشیشات فربهی
هوش مصنوعی: نیستی آدمی جز مغز و عقل خود؛ باقی چیزها همچون حشیشاند که چیزی از آنها عاید نمیشود. انسان باید بر مغز و فکر خود تکیه کند تا به باروری و کمال برسد.
هر شهر کو خراب شد و زیر او زبر
زان شد که دور ماند ز سایه شهنشهی
هوش مصنوعی: هر شهری که ویران شود و از زیر آن خاکبرداری شود، به دلیل آن است که از سایه پادشاهی دور مانده است.
چون رفت آفتاب چه ماند شب سیاه
از سر چو رفت عقل چه ماند جز ابلهی
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید غروب کند، شب تاریکی باقی میماند. وقتی عقل و درک از بین برود، جز نادانی و بیخردی چیزی نمیماند.
ای عقل فتنهای همه از رفتن تو بود
وآنگه گناه بر تن بیعقل مینهی
هوش مصنوعی: ای عقل، تمام مشکلات و آشفتگیها از دوری تو به وجود آمده است و حالا بر تن کسی که بیعقل است، گناه را میگذاری.
آن جا که پشت آری گمراهی است و جنگ
و آن جا که رو نمایی مستی و والهی
هوش مصنوعی: در آن مکان که برگردی، دچار گمراهی و جنگ خواهی شد، و در آنجا که به سویش بروی، حالت شادی و سرخوشی را تجربه میکنی.
هجده هزار عالم دو قسم بیش نیست
نیمش جماد مرده و نیمیش آگهی
هوش مصنوعی: جهان به دو قسمت تقسیم میشود: نیمی از آن بیجان و مرده است، و نیمی دیگر به آگاهی و شعور تعلق دارد.
دریای آگهی که خردها همه از او است
آن است منتهای خردهای منتهی
هوش مصنوعی: آگاهی و دانشی که همه خردها از آن نشئت میگیرند، نهایت و کمال خرد و دانایی من به شمار میآید.
ای جان آشنا که در آن بحر میروی
وی آنک همچو تیر از این چرخ میجهی
هوش مصنوعی: ای دل آشنا، تو در آن دریا شنا میکنی و همانند تیر از این گردونه به سوی بالا پرتاب میشوی.
از خرگه تن تو جهانی منور است
تا تو چگونه باشی ای روح خرگهی
هوش مصنوعی: از بدن تو، دنیای روشنی شکل میگیرد. پس چطور هستی ای روح انسانی که در این بدن قرار داری؟
ای روح از شراب تو مست ابد شده
وی خاک در کف تو شد زر ده دهی
هوش مصنوعی: ای روح، به خاطر شراب تو به حالت حشری دائمی درآمدهام و این خاک، در دستان تو به طلا تبدیل شده است.
وصف تو بیمثال نیاید به فهم عام
وافزاید از مثال خیال مشبهی
هوش مصنوعی: وصف تو آنقدر بینظیر و منحصر به فرد است که هیچکس نمیتواند آن را درک کند و حتی بیشتر از آن، تصورات و مثالهای دیگر نمیتوانند به خوبی تو را توصیف کنند.
از شوق عاشقی اگرت صورتی نهد
آلایشی نیابد بحر منزهی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از عشق زیبا شوی، باید بدان که دریا پاک و بیتنیدگی است و زیبایی حقیقی در آن وجود ندارد.
گر نسبتی کنند به نعل آن هلال را
زان ژاژ شاعران نفتد ماه از مهی
هوش مصنوعی: اگر به نعل آن هلال نسبت دهند، این دروغگویانِ شاعران موجب نمیشود که ماه از ماهیت خود جدا شود.
دریا به پیش موسی کی ماند سد راه
و اندر پناه عیسی کی ماند اکمهی
هوش مصنوعی: دریا به خاطر موسی دیگر نمیتواند مانع شود و به او کمک میکند، و همچنین دیگر نمیتواند در پناه عیسی قرار گیرد.
او خواجه همهست گرش نیست یک غلام
آن سرو او سهی است گرش نشمری سهی
هوش مصنوعی: او در واقع آقای همهچیز است، حتی اگر یک خدمتکار هم نداشته باشد. آن قامت مرتفع و زیبا در نظر من بسیار دلانگیز است، حتی اگر نتوانی او را به درستی توصیف کنی.
تو موسیی ولیک شبانی دری هنوز
تو یوسفی ولیک هنوز اندر این چهی
هوش مصنوعی: شما مانند موسی هستید، اما هنوز در کار شبانی مشغولید. همچنین مانند یوسف هستید، اما هنوز در حال گذراندن شرایط فعلیتان هستید.
زان مزد کار مینرسد مر تو را که هیچ
پیوسته نیستی تو در این کار گه گهی
هوش مصنوعی: به این معناست که نتیجهی کار به تو نمیرسد، چون تو همواره در این کار ثابت نیستی و ناپایداری داری.
خامش که بیطعام حق و بیشراب غیب
این حرف و نقش هست دو سه کاسه تهی
هوش مصنوعی: سکوت کن که بدون غذا و نوشیدنی روحانی، این سخنان و آثار چیزی جز چند کاسه خالی نیستند.
حاشیه ها
1403/09/20 15:12
نگار متین
سلام ودرود انسانهاهمیشه بایددرمحضریارحضوریابند
زین مزدکارمی نرسدمرتوراکه هیچ
پیوسته نیستی دراین کارگه گهی