غزل شمارهٔ ۲۹۸۰
آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی
اندر جهان مرده درآیی و جان شوی
اندر دو چشم کور درآیی نظر دهی
و اندر دهان گنگ درآیی زبان شوی
در دیو زشت درروی و یوسفش کنی
و اندر نهاد گرگ درآیی شبان شوی
هر روز سر برآری از چارطاق نو
چون رو بدان کنند از آن جا نهان شوی
گاهی چو بوی گل مدد مغزها شوی
گاهی انیس دیده شوی گلستان شوی
فرزین کژروی و رخ راست رو شها
در لعب کس نداند تا خود چه سان شوی
رو رو ورق بگردان ای عشق بینشان
بر یک ورق قرار نمایی نشان شوی
در عدل دوست محو شو ای دل به وقت غم
هم محو لطف او شو چون شادمان شوی
آبی که محو کل شد او نیز کل شود
هم تو صفات پاک شوی گر چنان شوی
آن بانگ چنگ را چو هوا هر طرف بری
و آن سوز قهر را تو گوا چون دخان شوی
ای عشق این همه بشوی و تو پاک از این
بی صورتی چو خشم اگر چه سنان شوی
این دم خموش کردهای و من خمش کنم
آنگه بیان کنم که تو نطق و بیان شوی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن لحظه کآفتاب و چراغ جهان شوی
اندر جهان مرده درآیی و جان شوی
هوش مصنوعی: زمانی که تو مانند آفتاب و روشنایی جهان میشوی، در دنیایی که مرده به نظر میآید، حضور پیدا میکنی و جان تازهای به آن میبخشی.
اندر دو چشم کور درآیی نظر دهی
و اندر دهان گنگ درآیی زبان شوی
هوش مصنوعی: وقتی که به چشمان نابینا نگاه میکنی، نمیتوانی چیزی ببینی، و وقتی به کسی که نمیتواند صحبت کند، نزدیک میشوی، نمیتوانی با او صحبت کنی.
در دیو زشت درروی و یوسفش کنی
و اندر نهاد گرگ درآیی شبان شوی
هوش مصنوعی: اگر بخواهی زشتی و بدی را از درون کسی بیرون بکشی و به زیبایی و خوبی تبدیل کنی، باید به درون او بروی و تلاش کنی تا آنچه در باطنش است را تغییر دهی. در این مسیر ممکن است با چالشها و دشواریهایی مواجه شوی، اما با حوصله و تلاش میتوانی به نتایج مثبت دست یابی.
هر روز سر برآری از چارطاق نو
چون رو بدان کنند از آن جا نهان شوی
هوش مصنوعی: هر روز که از مکان خود بیرون میآیی، وقتی نگاهها به سمت تو بیفتد، به سرعت از آنجا پنهان میشوی.
گاهی چو بوی گل مدد مغزها شوی
گاهی انیس دیده شوی گلستان شوی
هوش مصنوعی: گاهی بوی گل باعث میشود که فکرها و ذهنها روشن و شاداب شوند، و گاهی هم تو مانند یک دوست دلنشین برای چشمها میشوی و فضای زیبای گلستان را پدید میآوری.
فرزین کژروی و رخ راست رو شها
در لعب کس نداند تا خود چه سان شوی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که در مسیر نادرست و منحرفی حرکت میکند و ظاهر خود را به درستی نشان نمیدهد، بازیچهای است که دیگران نمیتوانند از روی آن بفهمند که چه بر سر او خواهد آمد. در واقع، اشاره دارد به اینکه هیچکس نمیتواند آیندهٔ چنین فردی را پیشبینی کند.
رو رو ورق بگردان ای عشق بینشان
بر یک ورق قرار نمایی نشان شوی
هوش مصنوعی: ای عشق بینشان، ورق را برگردان تا بر روی یک صفحه، نشانهای از خودت بگذاری و خودت را نمایان کنی.
در عدل دوست محو شو ای دل به وقت غم
هم محو لطف او شو چون شادمان شوی
هوش مصنوعی: ای دل، در زمانهای سختی و غم، به انصاف و محبت دوستت توجه کن و از آن غافل نشو. وقتی حال تو خوب شد و شادمانی را تجربه کردی، دوباره به یاد آن محبتها و بخششها باش.
آبی که محو کل شد او نیز کل شود
هم تو صفات پاک شوی گر چنان شوی
هوش مصنوعی: اگر آبی که کاملاً ناپدید شده، میتواند به کل وجود بپیوندد، تو نیز میتوانی با پاکسازی صفات خود، به کمال برسی و به حقیقت بپیوندی.
آن بانگ چنگ را چو هوا هر طرف بری
و آن سوز قهر را تو گوا چون دخان شوی
هوش مصنوعی: صدای چنگ مانند نسیمی در هر سو پخش میشود و آن خشم نیرومند که مانند دودی به فضا میرود، تو هم شاهد آن خواهی بود.
ای عشق این همه بشوی و تو پاک از این
بی صورتی چو خشم اگر چه سنان شوی
هوش مصنوعی: ای عشق، اگرچه خشم در تو وجود دارد، با این حال تو باید از این بینظمی و کثیفی پاک شوی.
این دم خموش کردهای و من خمش کنم
آنگه بیان کنم که تو نطق و بیان شوی
هوش مصنوعی: این لحظه تو ساکت شدهای و من هم سکوت کنم، سپس میتوانم بگویم که تو خود به سخن آمدی و بیان کردی.
حاشیه ها
1397/07/12 12:10
نادر..
آبی که محو کل شد
او نیز کل شود..