گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۵۹

ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی
زخمت بر این نشانه آمد کنون تو دانی
زخمی بزن دگر تو مرهم نخواهم از تو
گر یک جهان نماند چه غم تو صد جهانی
در شرح درنیایی چون شرح سر حقی
در جان چرا نیایی چون جان جان جانی
ماییم چون درختان صنع تو باد گردان
خود کار باد دارد هر چند شد نهانی
زان باد سبز گردیم زان باد زرد گردیم
گر برگ را بریزی از میوه کی ستانی
در نقش باغ پیش است در اصل میوه پیش است
تو اولین گهر را آخر همی‌رسانی
خواهم که از تو گویم وز جز تو دست شویم
پنهان شوی و ما را در صف همی‌کشانی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنک جمله عالم از توست یک نشانی
زخمت بر این نشانه آمد کنون تو دانی
هوش مصنوعی: ای آن کس که همه موجودات به تو وابسته‌اند، حالا با دیدن نشانه‌ای از زخم تو، متوجه می‌شوی که همه چیز در جهان از تو نشأت می‌گیرد.
زخمی بزن دگر تو مرهم نخواهم از تو
گر یک جهان نماند چه غم تو صد جهانی
هوش مصنوعی: بزن زخم دیگری به من؛ دیگر از تو دارویی نمی‌خواهم. حتی اگر یک جهان هم باقی نماند، برای من مهم نیست چون تو به اندازه صد جهان برایم ارزش داری.
در شرح درنیایی چون شرح سر حقی
در جان چرا نیایی چون جان جان جانی
هوش مصنوعی: اگر بگویم که تو حقیقتی مانند جان من هستی، چرا در اینجا حاضر نمی‌شوی؟ چرا نمی‌کوشی تا به من نزدیک‌تر شوی، در حالی که تو روح روح منی؟
ماییم چون درختان صنع تو باد گردان
خود کار باد دارد هر چند شد نهانی
هوش مصنوعی: ما مانند درختانی هستیم که تحت تأثیر دست صنع تو قرار دارند. درختان به وسیله‌ی باد می‌پیچند و حرکت می‌کنند، هرچند که این حرکت ممکن است در نظر نیاید.
زان باد سبز گردیم زان باد زرد گردیم
گر برگ را بریزی از میوه کی ستانی
هوش مصنوعی: از آن باد سبز به زندگی و طراوت می‌رسیم و از آن باد زرد به زوال و پژمردگی دچار می‌شویم. اگر برگی را از درخت بیفکنیم، چه می‌توانیم از میوه برداشت کنیم؟
در نقش باغ پیش است در اصل میوه پیش است
تو اولین گهر را آخر همی‌رسانی
هوش مصنوعی: در تصویر باغ، در واقع میوه‌ها در پیش‌اند. تو در نهایت، اولین گوهر را به مقصد می‌رسانی.
خواهم که از تو گویم وز جز تو دست شویم
پنهان شوی و ما را در صف همی‌کشانی
هوش مصنوعی: می‌خواهم از تو صحبت کنم و از دیگران فاصله بگیرم، تو پنهان می‌شویی و ما را در یک صف قرار می‌دهی.

حاشیه ها

1393/11/14 22:02
خسرو

ای جان جان جانم تو جان جان جانی
بیرون ز جان جان چیست آنی و بیش از آنی
عطار