گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۳

مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب
روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد
ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب
ای سرو دو صد بستان آرام دل مستان
بردی دل و جان بستان زنهار مخسب امشب
ای باغ خوش خندان بی‌تو دو جهان زندان
آنی تو و صد چندان زنهار مخسب امشب

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مهمان توام ای جان زنهار مخسب امشب
ای جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب
هوش مصنوعی: ای جانم، من مهمان تو هستم، خواهش می‌کنم امشب مرا تنها نگذار. ای دل، لطفاً امشب مرا ترک نکن.
روی تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد
ای شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب
هوش مصنوعی: امشب که چهره زیبای تو مانند ماه کامل درخشید، شب قدر فرارسیده است. ای پادشاهی که همه زیبایی‌ها در وجودت جمع شده، مراقب باش که این شب را از دست ندهی.
ای سرو دو صد بستان آرام دل مستان
بردی دل و جان بستان زنهار مخسب امشب
هوش مصنوعی: ای سرو زیبای من، که آرامش دل عاشقان را به خود جذب کرده‌ای، دل و جان مرا نیز گرفته‌ای. لطفاً امشب مرا تنها نگذار و به دور خود نگیر.
ای باغ خوش خندان بی‌تو دو جهان زندان
آنی تو و صد چندان زنهار مخسب امشب
هوش مصنوعی: ای باغ زیبا و شاداب، بدون تو زندگی مانند زندان است. تو تنها یک لحظه‌ای و ارزش وجودت هزاران برابر است. اما مواظب باش که امشب پنهان نشوی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹۳ به خوانش پری ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1403/06/07 22:09
همایون

تنها میتوان به دوست خود را میهمان کرد

تنها به دوست میتوان گفت نخواب

تنها دوست راهگشاست

این راز بزرگی است که بدست جلال‌دین گشوده میشود

همه راز  در همین دوست است دیگر رازها در برابر آن هیچ است

فیزیکدانی و ریاضی بلد بودن راه گشا هست نه رازگشا و راه هرچه گشوده تر راز پیچیده تر