گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۲۸

آنچ در سینه نهان می‌داری
درنیابند چه می‌پنداری
خفته پنداشته‌ای دل‌ها را
که خدایت دهدا بیداری
هر درخت آنچ که دارد در دل
آن بدیده‌ست گلی یا خاری
ای چو خفاش نهان گشته ز روز
تا ندانند که تو بیماری
به خدا از همگان فاشتری
گرچه در پیشگه اسراری
پیش خورشید همان خفاشی
گرچه ز اندیشه چو بوتیماری
چنگ اگرچه که ننالد دانند
کو چه شکل است به وقت زاری
ور بنالد ز غمی هم دانند
کو ندارد صفت هشیاری

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنچ در سینه نهان می‌داری
درنیابند چه می‌پنداری
هوش مصنوعی: آنچه را که در دل نهفته‌اید، دیگران نمی‌توانند بفهمند. بنابراین، چه چیزی تصور می‌کنید؟
خفته پنداشته‌ای دل‌ها را
که خدایت دهدا بیداری
هوش مصنوعی: دل‌ها را خواب دیده‌ای، در حالی که خداوند به آنها بیداری خواهد بخشید.
هر درخت آنچ که دارد در دل
آن بدیده‌ست گلی یا خاری
هوش مصنوعی: هر درخت آنچه را که در درون خود دارد، مثل گل یا خار، به نمایش می‌گذارد.
ای چو خفاش نهان گشته ز روز
تا ندانند که تو بیماری
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند خفاش از نور روز پنهان شده‌ای تا کسی نبیند که تو دچار مشکل و بیماری هستی.
به خدا از همگان فاشتری
گرچه در پیشگه اسراری
هوش مصنوعی: به خدا قسم، هرچقدر هم که از دیگران فاصله داشته باشی، اما در برابر حقایق و رازها، هیچ کس از تو پنهان نیست.
پیش خورشید همان خفاشی
گرچه ز اندیشه چو بوتیماری
هوش مصنوعی: به رغم اینکه خفاش در کنار خورشید قرار دارد، اما به خاطر نوع تفکرش شب‌زنده‌دار باقی می‌ماند و نمی‌تواند نور را ببیند.
چنگ اگرچه که ننالد دانند
کو چه شکل است به وقت زاری
هوش مصنوعی: اگرچه چنگ (ساز) ناله نمی‌کند، اما همه می‌دانند که در وقت اندوه چگونه است.
ور بنالد ز غمی هم دانند
کو ندارد صفت هشیاری
هوش مصنوعی: اگر کسی از دلی دردمند ناله کند، می‌دانند که او انسانی آگاه نیست.