گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۱۹

گر سران را بی‌سری درواستی
سرنگونان را سری درواستی
از برای شرح آتش‌های غم
یا زبانی یا دلی برجاستی
یا شعاعی زان رخ مهتاب او
در شب تاریک غم با ماستی
یا کسی دیگر برای همدمی
هم از آن رو بی‌سر و بی‌پاستی
گر اثر بودی از آن مه بر زمین
ناله‌ها از آسمان برخاستی
ور نه دست غیر تستی بر دهان
راست و چپ بی‌این دهان غوغاستی
گر از آن دُر پرتوی بر دل زدی
یا به دریا یا خود او دریاستی
ور نه غیرت خاک زد در چشم دل
چشمه چشمه سوی دریاهاستی
نیست پروای دو عالم عشق را
ور نه ز الا هر دو عالم لاستی
عشق را خود خاک باشی آرزو است
ور نه عاشق بر سر جوزاستی
تا چو برف این هر دو عالم در گداز
ز آتش عشق جحیم آساستی
اژدهای عشق خوردی جمله را
گر عصا در پنجهٔ موساستی
لقمه‌ای کردی دو عالم را چنانکْ
پیش جوع کلب نان یکتاستی
پیش شمس‌الدین تبریز آمدی
تا تجلی‌هاش مستوفاستی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر سران را بی‌سری درواستی
سرنگونان را سری درواستی
هوش مصنوعی: اگر در رهبری، سران و هدایت‌کنندگان دچار مشکل شوند و به درستی عمل نکنند، آنگاه افرادی که خود را فرودست می‌بینند نیز دچار سرگردانی و عدم هدایت خواهند شد.
از برای شرح آتش‌های غم
یا زبانی یا دلی برجاستی
هوش مصنوعی: برای بیان درد و اندوهی که در دل یا زبان وجود دارد، باید از آتش‌های غم صحبت کرد.
یا شعاعی زان رخ مهتاب او
در شب تاریک غم با ماستی
هوش مصنوعی: در شب تاریک غمم، نوری از چهره‌اش مانند نور مهتاب به من می‌تابد.
یا کسی دیگر برای همدمی
هم از آن رو بی‌سر و بی‌پاستی
هوش مصنوعی: یا یکی دیگر برای همراهی، بدون داشتن سر و پا، به این جا آمده است.
گر اثر بودی از آن مه بر زمین
ناله‌ها از آسمان برخاستی
هوش مصنوعی: اگر تاثیری از آن ماه بر زمین بود، از آسمان ناله‌ها و فریادهایی بلند می‌شد.
ور نه دست غیر تستی بر دهان
راست و چپ بی‌این دهان غوغاستی
هوش مصنوعی: اگر تو دست غیر را نپذیری، دهانت در آرامش خواهد بود و در غیر این صورت، در تمام جهات زندگی‌ات هیاهو خواهد بود.
گر از آن دُر پرتوی بر دل زدی
یا به دریا یا خود او دریاستی
هوش مصنوعی: اگر نوری از آن گوهر بر دل تو تابید، می‌تواند یا از دریا باشد، یا خود تو هستی که دریا را در درون داری.
ور نه غیرت خاک زد در چشم دل
چشمه چشمه سوی دریاهاستی
هوش مصنوعی: اگر انسان غیرت و عزت نداشته باشد، در دلش غم و اندوه شکل می‌گیرد و چشمه احساساتش به سوی دریاهای بزرگ و عمیق هدایت می‌شود.
نیست پروای دو عالم عشق را
ور نه ز الا هر دو عالم لاستی
هوش مصنوعی: اگر عشق واقعی وجود داشته باشد، به هیچ چیز از این دو جهان اهمیت نمی‌دهد؛ چرا که در غیر این صورت، هیچ کدام از این دو عالم ارزشی نخواهد داشت.
عشق را خود خاک باشی آرزو است
ور نه عاشق بر سر جوزاستی
هوش مصنوعی: عشق به این معناست که باید humble و فروتن باشی، وگرنه عاشق بودن صرفاً به یک نمایش و ظاهرسازی تبدیل می‌شود.
تا چو برف این هر دو عالم در گداز
ز آتش عشق جحیم آساستی
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق در دل‌ها وجود دارد، این دنیا و آخرت مانند برفی در حال ذوب شدن خواهند بود و با شدت و شدت جحیم و سختی را احساس خواهیم کرد.
اژدهای عشق خوردی جمله را
گر عصا در پنجهٔ موساستی
هوش مصنوعی: عشق مانند اژدهایی است که همه چیز را می‌بلعد، اما اگر در دست تو، عصای موسی باشد، می‌توانی بر این اژدها غلبه کنی.
لقمه‌ای کردی دو عالم را چنانکْ
پیش جوع کلب نان یکتاستی
هوش مصنوعی: تو به قدری در غذا دادن و نوازش کردن مهارت پیدا کردی که گویا همه دنیا در برابر گرسنگی یک سگ نان یک لقمه بیشتر ارزش ندارد.
پیش شمس‌الدین تبریز آمدی
تا تجلی‌هاش مستوفاستی
هوش مصنوعی: به نزد شمس‌الدین تبریز آمدی تا از نور و روشنایی او بهره‌مند شوی.