غزل شمارهٔ ۲۹۱۴
ناگهان اندر دویدم پیش وی
بانگ برزد مست عشق او که هی
هیچ میدانی چه خون ریز است او؟
چون توی را زهره کی بودهست کی؟
شکران در عشق او بگداختند
سربریده ناله کن مانند نی
پاک کن رگهای خود در عشق او
تا نبرد تیغ او پایت ز پی
بر گلستانش گدازان شو چو برف
تا برآرد صد بهار از ماه دی
یا درآ و نرم نرمک مرده شو
تا تو را گویند ای قیوم حی
حبس کن مر شیره را در خنب حق
تا بجوشد وارهد از نیک و بی
شمس تبریزی بیا در من نگر
تا ببینی مر مرا معدوم شی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ناگهان اندر دویدم پیش وی
بانگ برزد مست عشق او که هی
هوش مصنوعی: ناگهان به سرعت به سوی او دویدم و با فریاد عشق او را صدا زدم که ای وای!
هیچ میدانی چه خون ریز است او؟
چون توی را زهره کی بودهست کی؟
هوش مصنوعی: آیا میدانی او چقدر خطرناک و خونسرد است؟ چون تو چه کسی بودهای که با او مقابله کنی؟
شکران در عشق او بگداختند
سربریده ناله کن مانند نی
هوش مصنوعی: در عشق او، شکرها بر اثر سوز و گداز قلبی نابود شدند، مانند نی که از دلش نالهای پدید میآید.
پاک کن رگهای خود در عشق او
تا نبرد تیغ او پایت ز پی
هوش مصنوعی: رگهای خود را از عشق او خالی کن تا تیغ او نتواند تو را از راهت منحرف کند.
بر گلستانش گدازان شو چو برف
تا برآرد صد بهار از ماه دی
هوش مصنوعی: باید مانند برف بر روی گلستانش ذوب شوی تا از سردی دی ماه، زندگی و شادابی بهار را به ارمغان بیاوری.
یا درآ و نرم نرمک مرده شو
تا تو را گویند ای قیوم حی
هوش مصنوعی: به آرامی و به تدریج خود را تسلیم کن، تا به تو بگویند ای منبع زندگی و باقی.
حبس کن مر شیره را در خنب حق
تا بجوشد وارهد از نیک و بی
هوش مصنوعی: عسل را در ظرفی ببند تا به جوش بیفتد و از چیزهای خوب و بد جدا شود.
شمس تبریزی بیا در من نگر
تا ببینی مر مرا معدوم شی
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، به من نگاه کن تا ببینی که من چگونه وجودم را از دست دادهام و هیچ شدهام.