غزل شمارهٔ ۲۹۰۸
باوفاتر گشت یارم اندکی
خوش برآمد دی نگارم اندکی
دی بخندید آن بهار نیکوان
گشت خندان روزگارم اندکی
خوش برآمد آن گل صدبرگ من
سبزتر شد سبزه زارم اندکی
صبحدم آن صبح من زد یک نفس
زان نفس من برقرارم اندکی
ابر من دی بر لب دریا نشست
خاک شو تا بر تو بارم اندکی
خوش ببارم خاک را گلها دهم
باش کاندر دست خارم اندکی
مهلتم ده خوش به خوش از سر مرو
صبر کن تا سر بخارم اندکی
نی غلط گفتم که اندر عشق او
کافرم گر صبر دارم اندکی
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باوفاتر گشت یارم اندکی
خوش برآمد دی نگارم اندکی
هوش مصنوعی: دوست من کمی باوفاتر شد و لحظههای خوشی را بین ما رقم زد.
دی بخندید آن بهار نیکوان
گشت خندان روزگارم اندکی
هوش مصنوعی: دیروز، وقتی بهار زیبا آمد، روزگار من نیز اندکی شاد و خندان شد.
خوش برآمد آن گل صدبرگ من
سبزتر شد سبزه زارم اندکی
هوش مصنوعی: به نظر میرسد گل زیبای من باعث شادابی و سرسبزی بیشتر زمین کاشت من شده است.
صبحدم آن صبح من زد یک نفس
زان نفس من برقرارم اندکی
هوش مصنوعی: در آغاز صبح، وقتی که بیدار شدم، یک لحظه به یاد تو آرامش یافتم.
ابر من دی بر لب دریا نشست
خاک شو تا بر تو بارم اندکی
هوش مصنوعی: در دسامبر، ابر من در کنار دریا قرار گرفت. حالا به من بگو تا ذرهای از خودم را بر تو ببارم.
خوش ببارم خاک را گلها دهم
باش کاندر دست خارم اندکی
هوش مصنوعی: بگذارید که به خوبی بارش کنم، خاک را تبدیل به گل میکنم، اما بدانید که در دستانم، خارهایی هم هست.
مهلتم ده خوش به خوش از سر مرو
صبر کن تا سر بخارم اندکی
هوش مصنوعی: به من کمی فرصت بده، بگذار خوشحالیام ادامه یابد. صبر کن تا وقتی که از شدت شعف، کمی آرام شوم.
نی غلط گفتم که اندر عشق او
کافرم گر صبر دارم اندکی
هوش مصنوعی: من دچار اشتباه شدم که در عشق او خود را بیاعتقاد میدانم، اگر چه اگر کمی صبر داشته باشم، ممکن است دیدگاهم تغییر کند.
حاشیه ها
1396/02/04 06:05
ابوذر
زان نفس من برقرارم اندکی