گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹۰۶

گوید آن دلبر که چون همدل شدی
با هوس همراه و هم منزل شدی
از میان نقش‌ها پنهان شدی
در جهان جان‌ها حاصل شدی
هم برآوردی سر از لطف خدا
هم به شمشیر خدا بسمل شدی
پیش آتش رو تو از نقصان مترس
چونک از آتش چنین کامل شدی
عشرت دیوانگان را دیده‌ای
ننگ بادت باز چون عاقل شدی
چون نه‌ای حیوان چه مست سبزه‌ای
چون نمردی چون در آب و گل شدی
آستین شه صلاح الدین بگیر
ور نگیری باطل باطل شدی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوید آن دلبر که چون همدل شدی
با هوس همراه و هم منزل شدی
هوش مصنوعی: دلبر می‌گوید وقتی که با اشتیاق و آرزوهایم همدل و هم‌راستا شدی، یعنی در کنار من و در یک مسیر قرار گرفتی.
از میان نقش‌ها پنهان شدی
در جهان جان‌ها حاصل شدی
هوش مصنوعی: تو در میان تصویرها ناپدید شدی و در دنیا، جان‌ها به وجود آمدند.
هم برآوردی سر از لطف خدا
هم به شمشیر خدا بسمل شدی
هوش مصنوعی: شما هم به لطف خدا به مقام بلندی رسیدید و هم به وسیله شمشیر او، جان خود را از دست دادید.
پیش آتش رو تو از نقصان مترس
چونک از آتش چنین کامل شدی
هوش مصنوعی: به آتش نزدیک شو و از کمبود خود نترس، زیرا چنان که آتش تمام و کامل است، تو نیز از آن طریق به کمال می‌رسی.
عشرت دیوانگان را دیده‌ای
ننگ بادت باز چون عاقل شدی
هوش مصنوعی: دیدن خوشی‌ها و لذت‌های دیوانگان را تجربه کرده‌ای، پس اگر دوباره به حالت عقل و هوش برگشتی، برای تو شرم‌آور است که این همه را فراموش کنی.
چون نه‌ای حیوان چه مست سبزه‌ای
چون نمردی چون در آب و گل شدی
هوش مصنوعی: اگر تو موجود زنده‌ای نیستی، پس چرا مانند گیاهی در سبزه و چمن سرمست هستی؟ تو وقتی که مرده‌ای، چگونه در این دنیا و در میان آب و گل باقی مانده‌ای؟
آستین شه صلاح الدین بگیر
ور نگیری باطل باطل شدی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به موفقیت و نیکویی برسی، باید به حمایت و راهنمایی دیگران توجه کنی. در غیر این صورت، هر تلاشی که بکنی بی‌نتیجه خواهد بود.

حاشیه ها

1399/08/24 00:10
همایون

غزل آتش، از غزل های پخته و ناب صلاح دینی که در اوج عرفان شمس و جلالی در دیوان شمس است
هرکسی در کل شناسی در مقامی و جایگاهی متوقف میشود، حتی کسانی که هفت خوان را هم طی میکنند و فنا میشوند و بسمل میشوند تا آتش نشوند و در آتش نروند و از جنس آن نشوند هنوز در خدمت معشوق نیستند، شاید آتش را بشناسند و با آن برخسند و بخوانند و برای همه از آتش بگویند و آتش بپرستند ولی هنوز آتش نشده باشند. این تعریف از کل شدن ویژه جلال دین است و این معنی از معنی های نوین اوست