گنجور

غزل شمارهٔ ۲۹

ای از ورای پرده‌ها تاب تو تابستان ما
ما را چو تابستان ببر دل گرم تا بستان ما
ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا
تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما
تا سبزه گردد شوره‌ها تا روضه گردد گورها
انگور گردد غوره‌ها تا پخته گردد نان ما
ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل
آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما
شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها
تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما
ای صورت عشق ابد خوش رو نمودی در جسد
تا ره بری سوی احد جان را از این زندان ما
در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب
روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما
گوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره را
سلطان کنی بی‌بهره را شاباش ای سلطان ما
کو دیده‌ها درخورد تو تا دررسد در گرد تو
کو گوش هوش آورد تو تا بشنود برهان ما
چون دل شود احسان شمر در شکر آن شاخ شکر
نعره برآرد چاشنی از بیخ هر دندان ما
آمد ز جان بانگ دهل تا جزوها آید به کل
ریحان به ریحان گل به گل از حبس خارستان ما

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۹ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۲۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۹ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۲۹ به خوانش منصوره حجازی پور
غزل شمارهٔ ۲۹ به خوانش نازنین بازیان

حاشیه ها

1391/03/17 08:06
مینا

این غزل مست کرد مرا.

1394/10/10 15:01
امیر

بسیار زیباست
در مصرع دوم "دل گرم" باید "دلگرم" نگاشته شود تا سکته ای ایجاد نشود

1396/04/09 18:07
نادر..

ای چشم جان را توتیا، آخر کجا رفتی بیا!..

1396/04/09 23:07
بی سواد

تا سبزه کردد شوره ها ، تا روضه گردد گورها
پذیرفتنی است . راه به جایی میبرد اما اینکه انگورها غوره گردند تا نان آیشان پخته شود، یاد آن داستان که جوان زاد خویش کم و کمتر میکرد ، زنده می کند!.

1396/04/10 09:07
...

بی سواد عزیز
البته در مصراع دوم انگورها غوره نمیشن، بلکه غوره ها انگور میشن و نان هم که پخته میشه و این موارد در کنار سبزه شدن شوره ها و روضه شدن گورها به معنای مشخصی می رسه.

1396/04/10 09:07
بی سواد

...
سپاس ، بی سوادی باید جایی خویش بنمایاند.( با این حال پخته شدن نان بر جای میماند چه گویا خمیر است که می پزد تا نان شود.)

1396/04/10 10:07
...

نفرمایید دوست عزیز، حتما سوء تفاهمی در خوانش بوده.
در مورد نان حرفتون از نظر علمی درسته، اما نان پختن مصطلح هست و چه در ادبیات کلاسیک، چه در ادبیات معاصر و چه محاورات روزمره کسی از عبارت خمیر پختن و به دست اومدن نان استفاده نمی کنه.

1397/12/04 00:03
مهراب

روزی غریب و بوالعجب ای صبح نور افشان ما
اشاره به صبح ظهور دارد.
تا آب رحمت بر زند از صحن آتشدان ما
صحن آتشدان چشم است و آتشدان دل
آب رحمت گریه ایست که از سوز و حرارت دل عاشق برمی خیزد و این گریه معشوق را به ترحم می کشاند.

1398/02/14 00:05
Motahhareh

در مصرع اول، تعابیر استعاری "ورای پرده‌ها"، "تاب تو"، "تابستان ما"، و "بستان ما" هر کدام به چه اشاره می‌کنند؟

1400/07/09 21:10
پبمان محمدی

عالیییی