غزل شمارهٔ ۲۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۲۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
حاشیه ها
بک . [ ب َ ] (ترکی ، اِ) مخفف بیک است بمعنی بزرگ ، نظیر بیک و بیوک که بمعنی بزرگ باشد و در آخر اسماء ترکی درآید بجهت تعظیم و تکریم وردیف خان باشد. (یادداشت مؤلف ). این کلمه را که بعضی بخطا بیک نویسند لقب کسانی بوده است که پایه ٔ آنان پایین مرتبه ٔ پاشا بوده است و کلمه ٔ اتابک نیز ترکیبی است از اتا بمعنی پدر و بک بمعنی بزرگ یا بزرگتر. اصل این کلمه ٔ بک مخفف بیوک است بمعنی بزرگ و کبیر. (از النقود ص 136). و رجوع به بیگ شود.
فرهنگ دهخدا
بک درست است در ترکی کاربرد دارد اما همان بغ است یعنی خداوند و فارسی است البته کاربرد ترکی ان بیشتر از فارسی است
بدرگ به معنی بد طینت و بدسرشت وپست است و نا بکار
تا اونجا که من خوندم، بک ینی «قورباغه»
اینجام همون قورباغه میتونه معنی بده:
( بعضی وقتا این محمد ( خود شاعر ) مثل غورباغه میشه ( ینی تو لجنزاره)، بعضی وقتام مثل پلنگ و سگ عصبی میشه... -البته این از فروتنیه مولاناست - )
با درود
از جناب کیخا که همیشه مشکل گشا هستند ممنونم
از ابن سینا غزلی به جا مانده که همین لغت بغ یا بق را به عنوان قورباغه و یا پشه آورده : بسیار زیباست بد نیست که یکبار دیگر مرور کنیم:
غذای روح بود باده رحیق الحق
که رنگ و بوش کند رنگ و بوی گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین
همای گردد اگر جرعهای بنوشد بق
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید
به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق
میاز جهالت جهال شد به شرع حرام
چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد
زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق
حلال بر عقلا و حرام بر جهال
که میمحک بود وخیرو شر از او مشتق
غلام آن میصافم کزو رخ خوبان
به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق
چو بوعلی میناب ار خوری حکیمان
به حق حق که وجودت شود به حق ملحق
به نظر می رسد منظور مولانا از لغت بک همان قورباغه یا پشه باشد که با حیوانات دیگر یکجا آورده
ولی بیک ترکی را شک دارم ، اللهُ اعلم
باادای احترام
مرسده
”
سلام
پلنگ و سگ به نمایندگی حیوان امده که مقابل اشرف مخلوقات است یعنی طبقه ی پست خلق خدا ویعنی دقیقا مقابل محمد بگ که بگ همان کوچک شده بزرگ است..با سپاس
من هم گمان میکنم بک در این جا در معنی دیرین خود ، قورباغه است . دهخدا این بیت خسروانی را شاهد آورده که بیانگر کاربرد ان در زبان و ادبیات است :
ای هم چو «بک» پلید و چنو دیده ها برون
مانند آن کسی که کند چشم خویش کژ .
با سپاس چمن زار
بنده تصور میکنم منظور حضرت از آوردن واژه ی "بک" بعد از نام خود و با توجه به مصرع بعدی آن،قیاس و مقایسه ی جایگاه بشر است که میتواند در لحظه،جنبه ی خدایی و گاه جنبه ی حیوانی خود را نشان دهد.
هر دو ذات قدرتمند هستند،اما ذات الهی و بزرگ که به بک تعبیر شده،هدفمند و درپی کسب معنویات است.و روی حیوانی تنها آمال دنیایی را جستجو میکند
بگ بگمانم چیزی شبیه بیگ است دوستان
مثل اینکه بگوییم جان یا روح روزی جناب مستطاب محمد آقا میشود روزی پلنگ و سگ!
از احوال متغیر روح سخن میگوید.
جایی دیگر مولانا می گوید :
آدمی کو علم الاسماء بگست
در تگ چون برق این سگ بی تکست
در مقام مقایسه حجت آوری آدم و فتنه شیطان میگوید :
آدمی که جناب مستطاب علم الاسماء است و خداوند همه اسماء و از جمله اسم اعظم را بدو آموخت ، در این مسابقه با شیطان بازنده است!
محض مزید اطلاع دوستانم
در استان فارس به قورباغه « بَک» هم می گویند.
این غزل بو و رنگ و حال و هوی پیش از ملاقات با شمس را دارد و نشان میدهد کسانی که اصرار دارند که جلال دین پیش از شمس شعر نمی گفته است در گفته خود صادق نیستند و از روی غرضی بر این نکته اصرار میورزند، چرا که شاعری که بجز قرایت قرآن، تنها هنر نیمه مجاز در دین اسلام است نمی تواند بدون تمرین و ممارست ناگهان در شخصی به اوج و زیبائی برسد آنگونه که در جلال دین سراغ داریم
من فکر می کنم محمد بک منظور همان محمد ابوبکر است که بسیار آدمی مخربان بود.
درود بر علاقمندان ادب پارسی،
به نظر می رسد که خط سیر این غزل از بیت سوم تا بیت چهاردم اشاره است به سرگردانی آدمی در ورطه ای بین خیر و شر، و در ابیات انتهایی چنگ زدن در دامن فضل خداوند برای رهایی از این سرگردانی است.
برای اشاره به دو سوی این ورطه سرگردانی مولانا از بیت سوم اشاره به دوگانه های متضاد زیادی دارد نظیر "طرب و بلا"، "بقا و فنا"، "شکر و وا ویلا"، "کنج خلا (عزلت) و روی و ریا"، "قیصر و گدا"، "زهر و شکر" ،"درد و دوا"، "آب و خون" ، "خار و گل" ، "قارون و مسیح" و ...
بر این اساس، در بیت یازدهم هم "محمدبک" و "سگ و پلنگ" باید اشاره به دو سوی طیف سرگردانی بشر باشد کما اینکه در مصراع دوم همین بیت دو سوی این طیف را به تحول و تطور از "دشمن بدرگ" تا "والدین و اقربا" می داند. بنابراین محمدبک باید در تضاد با سگ و پلنگ باشد و اشاره به مقام انسانی در مقابل مرتبه حیوانی.
سلام
برای فهم بیت ۱۱ لازم نیست اینقدر دنبال معنی «بک»باشیم.انچه مسلم است به قول بعضی از دوستان منظور «محمد بک»همان شخص خیالی بزرگوار و مورد نظر مولانا ست. و مراد از «پلنگ و سگ», هم خصلتهای پست انسانهاست. بعضاً شنیده ایم در رویارویی و مجادله بعضی افراد کسی که میخواهد غیظ خود را بیان کند میگوید«نگذار اون روی سگم بالا بیاید» این برداشت بنده از این مصرا است.
ضمن تشکر از خانم عندلیب بابت این خوانش، فکر میکنم حدود پانزده غلط واضح در این خوانش وجود داشت
البته باز بهتر است از بی فرصتی من در خواندن...
محمدبگ: اسم شخص خاصی بوده و در اینجا مجازا به معنی آدم محترم و مورد احترام در جامعه بکار رفته است.
بگ لقبی از القاب و عنوانهای اجتماعی بوده پایینتر از خان.