گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۹۵

چاره‌ای کو بهتر از دیوانگی
بسکلد صد لنگر از دیوانگی
ای بسا کافر شده از عقل خویش
هیچ دیدی کافر از دیوانگی
رنج فربه شد برو دیوانه شو
رنج گردد لاغر از دیوانگی
در خراباتی که مجنونان روند
زود بستان ساغر از دیوانگی
اه چه محرومند و چه بی‌بهره‌اند
کیقباد و سنجر از دیوانگی
شاد و منصورند و بس بادولتند
فارسان لشکر از دیوانگی
برروی بر آسمان همچون مسیح
گر تو را باشد پر از دیوانگی
شمس تبریزی برای عشق تو
برگشادم صد در از دیوانگی

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چاره‌ای کو بهتر از دیوانگی
بسکلد صد لنگر از دیوانگی
هوش مصنوعی: بهتر از دیوانگی چاره‌ای نیست، زیرا این حالت می‌تواند انسان را از مشکلات و سختی‌های زندگی دور کند و آزادی بیشتری به او ببخشد. در واقع، دیوانگی می‌تواند مانند لنگرهایی باشد که انسان را از غرق شدن در دنیای واقعی نجات می‌دهد.
ای بسا کافر شده از عقل خویش
هیچ دیدی کافر از دیوانگی
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد به خاطر محدودیت‌های عقل خود، به دلیل نادانی و عدم درک صحیح، به کفر و disbelief دچار می‌شوند. در واقع، برخی به واسطه دیوانگی و عدم هشیاری، به باورهای نادرستی دست می‌زنند.
رنج فربه شد برو دیوانه شو
رنج گردد لاغر از دیوانگی
هوش مصنوعی: اگر رنج و اندوه شما زیاد شده، بهتر است بی‌خیال شده و به دیوانگی رو بیاورید؛ در این صورت، رنج شما از شدت دیوانگی کاهش خواهد یافت.
در خراباتی که مجنونان روند
زود بستان ساغر از دیوانگی
هوش مصنوعی: در مکانی که مجنون‌ها به آنجا می‌روند، هرچه زودتر جام شراب را از دیوانگی بگیر.
اه چه محرومند و چه بی‌بهره‌اند
کیقباد و سنجر از دیوانگی
هوش مصنوعی: آه، کیقباد و سنجر چقدر محروم و بی‌بهره‌اند از جنون و شور زندگی.
شاد و منصورند و بس بادولتند
فارسان لشکر از دیوانگی
هوش مصنوعی: فرماندهان و سربازان ایرانی خوشحال و سرافراز هستند و به خاطر اعتماد به نفسشان در میدان نبرد بر دشمنان غلبه می‌کنند.
برروی بر آسمان همچون مسیح
گر تو را باشد پر از دیوانگی
هوش مصنوعی: بر روی آسمان مانند مسیح اگر تو دچار جنون باشی.
شمس تبریزی برای عشق تو
برگشادم صد در از دیوانگی
هوش مصنوعی: شمس تبریزی به خاطر عشق تو، از دیوانگی خودم صد در را باز کردم.

حاشیه ها

1391/09/12 08:12
ابراهیم

در بیت اول مصراع دوم بگسلد درست می باشد به معنی جدا میشود

1395/12/19 19:03
وفایی

من هم وقتی این شعر را خواندم مثل آقای ابراهیم فکر کردم " بگسلد " باید درست باشد . به دیوان شمس رجوع کردم دیدم همان بسکلد نوشته . به فرهنگ معین رجوع کردم دیدم " بسکلیدن " با تلفظ beskelidan یعنی : در آغوش گرفتن ، غلغلیج کردن ، نوازش کردن .
حالا مشکل دو تا شد . یک چنین کلمه ای با چنین معنایی را چه جوری به خورد این شعر بدهیم ؟
غلغلیج کردن دیگه خیلی خنده داره . غلغلیج کردن همان قلقلک دادن است . یعنی لنگر ها ما را قلقلک می دهند یا ما لنگر ها را قلقلک می دهیم ؟ شاید طرف چون دیوانه بوده از فرط دیوانگی شنا می کرده می رفته زیر آب و لنگر های کشتی ها را قلقلک می داده ! خب دیوونه بوده دیگه !
من بالاخره یک روز یک ماشین زمان اختراع می کنم ، سوارش می شوم و هشت قرن به گذشته سفر می کنم و تمام سوالهایم را از خود مولانا می پرسم ...از شدت دیوانگی....

1395/12/20 04:03
خواجوی کرمانی

جناب وفایی
اول که مثل ابراهیم فکرکردید بگسلد است درست فکر کرده بودید نیازی نبود به دیوان و فرهنگ معین مراجعه کنید، همان بگسلد ( پاره شود ) درست بود و درست است ، دست بالا میتوان گفت همان قلف و دیفال است
بسگلد به جای بگسلد

1396/07/29 19:09
داریوش

بسکلد درست است. به معنی پاره کردن -گسستن-جدا کردن و بریدن
فرهنگ لغات و تعبیرات مثنوی نوشته دکتر صادق گوهرین
تا که مستانت که نر و پر دلند / مردوار آن بندها را بسکند
و ابات دیگر در مثنوی معنوی
همچنین فیه مافیه. ص138

1396/07/29 19:09
داریوش

با پوزش اصلاح شعر
تا که مستانت که نر و پر دلند / مردوار آن بندها را بسکلند
از پی هر آدمی او نسکلد / خو و طبع زشت خود او کی هلد
شیر خواره چون ز دایه بسکلد/ لوت خواره شد مر او را می هلد
بُسکلد بخوانید

1399/01/09 18:04
حسن خورگوئی

با سلام
بسکلد به معنی پاره کردن نیست بلکه به معنی کشیدن و بکسل کردن هست همان ونج به انگلیسی اینجا به معنی قوی شدن در برابر سختی زنحیر میباشد
با تشکر

1399/02/09 02:05
نیما فریدونی

سلام
دقیقن بسکلد به معنی کشیدن و بکسل کردن به گفته‌ی شما (جناب داریوش)درست هست و نشان از قدرت دیوانگی میده شعر که صد لنگر را میتواند بکشد

1399/02/09 02:05
نیما فریدونی

ببخشید اشتباه خطاب کردم،جناب خورگویی درست فرمودن از نظر بنده

1399/02/09 16:05
کامبیز

بسکلد صد لنگر از دیوانگی،یعنی نفسانیات مثل لنگر کشتی تو رو در جا میخکوب کردند و دیوانگی باعث گسستن صد لنگر از آدمی می‌شود و آزاد و رها می‌شود به واسطه دیوانگی

1399/02/09 16:05
کامبیز

با عرض معذرت هیچ ارتباطی به یکسان کردن و کشیدن نداره،سخنان جناب مولانا همیشه از رهایی هست نه از هندل کردن و کشیدن و اینجا هم دقیقا همین معنا رو داره که صد نگر از انسان جدا و گسسته میشه به واسطه دیوانگی و حیرت.زیرکی ظن است و حیرانی نظر/زیرکی بگذار و حیرانی بخر

1399/02/09 17:05
کامبیز

بکسل کردن در متن قبلی منظور هست به جایش یکسان کردن تایپ شده

1399/02/09 17:05
کامبیز

بسکلد همان بگسلد هست در اینجا

1400/01/11 08:04
حبیب سعادت

با درود و احترام به نظرات عزیزان. اگر به مفهوم شعر نگاه کنیم دیوانگی همان جوش و خروش و دلدادگی و حرکت است و در مقابل لنگر عامل سکون و ایستایی و رکود است. حضرت مولانا اشاره دارد که این دیوانگی زنجیرهای خمود و ایستایی را از هم پاره میکند و ترا در دریای عشق الهی شناور میکند. بنظر میآید بگسلد به مفهوم شعر نزدیکتر است.

1400/01/11 08:04
حبیب سعادت

البته آنگونه که داریوش عزیز مرقوم کرده اند بسکلد به معنای پاره کردن و گسیختن باشد، همانگونه که در غزل آمده درست است.

1400/01/11 08:04
حبیب سعادت

با درود و احترام به نظرات عزیزان. دیوانگی به معنای حرکت جوش و خروش و دلدادگی است و لنگر عامل توقف و ایستایی و در جا زدن است. مولانا قدرت عشق و دیوانگی از این نوع را میگوید و توانایی آنرا در پاره کردن و گسیختن زنجیرهای رکود و خمودگی و حرکت و شناور شدن در دریای عشق.