گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۹۰

سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی
سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی
هر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش است
گوهر دیده و دل جانی و جان افزایی
نه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت است
شش جهت را چه کنم در دل خون پالایی
سر فروکن که از آن روز که رویت دیدم
دل و جان مست شد و عقل و خرد سودایی
هر کی او عاشق جسم است ز جان محروم است
تلخ آید شکر اندر دهن صفرایی
ای که خورشید تو را سجده کند هر شامی
کی بود کز دل خورشید به بیرون آیی
آفتابی که ز هر ذره طلوعی داری
کوه‌ها را جهت ذره شدن می‌سایی
چه لطیفی و ز آغاز چنان جباری
چه نهانی و عجب این که در این غوغایی
گر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیر
ور بگیری تو مرا بخت نوم افزایی
صورت عشق توی صورت ما سایه تو
یک دمم زشت کنی باز توام آرایی
می‌نماید که مگر دوش به خوابت دیدم
که من امروز ندارم به جهان گنجایی
ساربانا بمخوابان شتر این منزل نیست
همرهان پیش شدستند که را می‌پایی
هین خمش کن که ز دم آتش دل شعله زند
شعله دم می‌زند این دم تو چه می‌فرمایی
شمس تبریز چو در شمس فلک درتابد
تابش روز شود از وی نابینایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سخن تلخ مگو ای لب تو حلوایی
سر فروکن به کرم ای که بر این بالایی
هوش مصنوعی: ای زبانِ شیرین، کلام تلخی نیاور. به نیکی و بزرگواری خود بپرداز، تو که در مقام و مرتبه بالا قرار داری.
هر چه گویی تو اگر تلخ و اگر شور خوش است
گوهر دیده و دل جانی و جان افزایی
هوش مصنوعی: هر چه بگویی، چه تلخ و چه شیرین، خوب است. آنچه در دیده و دل وجود دارد، جان انسان را زنده می‌کند و به زندگی اضافه می‌کند.
نه به بالا نه به زیری و نه جان در جهت است
شش جهت را چه کنم در دل خون پالایی
هوش مصنوعی: نه در بالا هستم و نه در پایین، و نه جانم در یک مسیر مشخص است. شش جهت را چگونه می‌توانم در دل خون تصفیه کنم؟
سر فروکن که از آن روز که رویت دیدم
دل و جان مست شد و عقل و خرد سودایی
هوش مصنوعی: سر را پایین ببر که از روزی که تو را دیدم، دل و جانم شاد و مست شده و عقل و ذکاوتم دیوانه و سرگردان گشته‌اند.
هر کی او عاشق جسم است ز جان محروم است
تلخ آید شکر اندر دهن صفرایی
هوش مصنوعی: هر کسی که فقط به زیبایی‌های ظاهری علاقه‌مند باشد، از عمق وجود و روح خود بی‌بهره است. برای چنین فردی، حتی شیرین‌ترین چیزها هم تلخ به نظر می‌رسند.
ای که خورشید تو را سجده کند هر شامی
کی بود کز دل خورشید به بیرون آیی
هوش مصنوعی: ای کسی که خورشید به خاطر تو فروتن می‌شود، چه زمانی از دل خود بیرون می‌آیی و در میان مردم ظاهر می‌شوی؟
آفتابی که ز هر ذره طلوعی داری
کوه‌ها را جهت ذره شدن می‌سایی
هوش مصنوعی: خورشیدی که از هر ذره‌ای نور می‌تابانی، کوه‌ها را به طوری نرم و ملایم می‌کوبی که به ذرات کوچکی تبدیل شوند.
چه لطیفی و ز آغاز چنان جباری
چه نهانی و عجب این که در این غوغایی
هوش مصنوعی: چه زیباست و جالب است که از ابتدا به قدری قدرتمند هستی، در حالی که مخفی و ناشناخته‌ای. چه شگفت‌آور است که در این شلوغی و هیاهو، تو همچنان پنهان باقی مانده‌ای.
گر خطا گفتم و مقلوب و پراکنده مگیر
ور بگیری تو مرا بخت نوم افزایی
هوش مصنوعی: اگر در گفته‌هایم اشتباه کرده‌ام و سخنانم به هم ریخته و نامفهوم شده‌اند، آن‌ها را جدی نگیر. اما اگر تو این گفته‌ها را بگیری، برای من شانس و خوشبختی به ارمغان می‌آوری.
صورت عشق توی صورت ما سایه تو
یک دمم زشت کنی باز توام آرایی
هوش مصنوعی: عشق تو در چهره‌ام نشسته است و اگر به یک لحظه زشتی بیفتم، دوباره با زیبایی‌ات من را می‌آرایی.
می‌نماید که مگر دوش به خوابت دیدم
که من امروز ندارم به جهان گنجایی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که شاید دیشب در خواب تو را دیدم و به همین دلیل امروز احساس می‌کنم که جایی در این دنیا ندارم.
ساربانا بمخوابان شتر این منزل نیست
همرهان پیش شدستند که را می‌پایی
هوش مصنوعی: ای دوستی که می‌خواهی به خواب بروی، بدان که این جا مکانی برای استراحت شتر نیست. همراهان تو جلوتر رفته‌اند، پس چه کسی را دنبال می‌کنی؟
هین خمش کن که ز دم آتش دل شعله زند
شعله دم می‌زند این دم تو چه می‌فرمایی
هوش مصنوعی: سکوت کن؛ چرا که دل آتشین من به شدت می‌سوزد و این آتش از نفس من شعله‌ور است. حالا تو چه حرف‌هایی می‌زنی؟
شمس تبریز چو در شمس فلک درتابد
تابش روز شود از وی نابینایی
هوش مصنوعی: زمانی که شمس تبریز در میان آسمان درخشان می‌درخشد، نور او به قدری تابناک است که باعث می‌شود دیگران نتوانند به درستی ببینند و از شدت نور نابینا می‌شوند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸۹۰ به خوانش علی اسلامی مذهب

حاشیه ها

1402/04/10 13:07
مسافر

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 962 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

aparat

parvizshahbazi