غزل شمارهٔ ۲۸۷۰
ای دریغا در این خانه دمی بگشودی
مونس خویش بدیدی دل هر موجودی
چشم یعقوب به دیدار پسر شاد شدی
ساقی وصل شراب صمدی پیمودی
رو نمودی که منم شاهد تو باک مدار
از زیان هیچ میندیش چو دیدی سودی
هیچ کس رشک نبردی که فلان دست ببرد
هر کسی در چمن روح به کام آسودی
نیست روزی که سپاه شبش آرد غارت
نیست دینار و درم یا هوس معدودی
حاجتت نیست که یاد طرب کهنه کنی
کی بود در خضر خلد غم امرودی
صد هزاران گره جمع شده بر دل ما
از نصیب کرمش آب شدی بگشودی
صورت حشو خیالات ره ما بستند
تیغ خورشید رخش خفیه شده در خودی
طالب جمله وی است و لقبش مطلوبی
عابد جمله وی است و لقبش معبودی
خادم و مؤذن این مسجد تن جان شماست
ساجدی گشته نهان در صفت مسجودی
ای ایازت دل و جان شمس حق تبریزی
نیست در هر دو جهان چون تو شه محمودی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای دریغا در این خانه دمی بگشودی
مونس خویش بدیدی دل هر موجودی
هوش مصنوعی: ای کاش در این خانه اندکی فرصت بود تا تو مونس خود را ببینی و دل هر موجودی را درک کنی.
چشم یعقوب به دیدار پسر شاد شدی
ساقی وصل شراب صمدی پیمودی
هوش مصنوعی: چشم یعقوب از دیدن پسرش خوشحال شد، ای ساقی، پیمانهای از شراب ناب الهی برای ما بریز.
رو نمودی که منم شاهد تو باک مدار
از زیان هیچ میندیش چو دیدی سودی
هوش مصنوعی: تو خود را نشان دادی و من هم گواهیام بر تو، نگران زیان نباش و به هیچ چیزی فکر نکن، وقتی که سودی را دیدی.
هیچ کس رشک نبردی که فلان دست ببرد
هر کسی در چمن روح به کام آسودی
هوش مصنوعی: هیچکس به کسی حسد نمیبرد که فلان مقام یا دستاورد را به دست آورده است، زیرا هرکسی در زندگی خود، از زیباییها و خوشیها بهرهمند است و روحش آرام و شاداب است.
نیست روزی که سپاه شبش آرد غارت
نیست دینار و درم یا هوس معدودی
هوش مصنوعی: هر روزی نیست که شب نیاید و در آن غارت نشود، همچنین هیچگاه طلا و نقره یا آرزوی کمی از آنها وجود ندارد.
حاجتت نیست که یاد طرب کهنه کنی
کی بود در خضر خلد غم امرودی
هوش مصنوعی: نیازی نیست به یاد شادیهای گذشته بیفتی، زیرا چه کسی در سرزمین سبز خضر، غم را زیبا و دلنشین میبیند؟
صد هزاران گره جمع شده بر دل ما
از نصیب کرمش آب شدی بگشودی
هوش مصنوعی: دل ما پر از مشکلات و سختیهاست و تنها لطف و رحمت الهی میتواند این مشکلات را برطرف کند.
صورت حشو خیالات ره ما بستند
تیغ خورشید رخش خفیه شده در خودی
هوش مصنوعی: خیالات بیهوده راه ما را مسدود کردهاند و نور خورشید که باید قابل مشاهده باشد، در خود پنهان شده است.
طالب جمله وی است و لقبش مطلوبی
عابد جمله وی است و لقبش معبودی
هوش مصنوعی: تمام خواستهها به او تعلق دارد و او را "مطلوب" مینامند. تمامی عبادتکنندگان به او روی میآورند و او را "معبود" خطاب میکنند.
خادم و مؤذن این مسجد تن جان شماست
ساجدی گشته نهان در صفت مسجودی
هوش مصنوعی: خادم و مؤذن این مسجد، روح و جان شماست که در حال عبادت، به صورت نهان در ویژگیهای یک مسجد در آمده است.
ای ایازت دل و جان شمس حق تبریزی
نیست در هر دو جهان چون تو شه محمودی
هوش مصنوعی: ای عزیز دل و جان، شمس حق تبریزی، در هیچیک از دو جهان مانند تو وجود ندارد، تو همانند شاه محمودی هستی.
حاشیه ها
1399/02/16 20:05
..
طالب جمله وی است و لقبش مطلوبی
عابد جمله وی است و لقبش معبودی..