گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۶۷

نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای
در فروبند و همان گنده کسان را می‌گای
کار بوزینه نبوده‌ست فن نجاری
دعوی یافه مکن یافه مگو ژاژ مخای
عاشقی را تو کیی عشق چه درخورد توست
شرم دار ای سگ زن روسبی آخر ز خدای

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نیستی عاشق ای جلف شکم خوار گدای
در فروبند و همان گنده کسان را می‌گای
هوش مصنوعی: عاشق نباش، ای بی‌خود و آدم کم‌حوصله، که در گدایی گرفتار شده‌ای. بهتر است در افکار و رفتار خود تجدیدنظر کنی و به جای سرزنش دیگران، به خودت بپردازی.
کار بوزینه نبوده‌ست فن نجاری
دعوی یافه مکن یافه مگو ژاژ مخای
هوش مصنوعی: بهتر است در کارهایی که تخصص نداری، خودت را درگیر نکن و ادعای مهارت نداشته باشی؛ زیرا این کار به تو مربوط نمی‌شود. از بحث‌های بی‌مورد و بی‌فایده دوری کن.
عاشقی را تو کیی عشق چه درخورد توست
شرم دار ای سگ زن روسبی آخر ز خدای
هوش مصنوعی: عشق تو چیست و تو چه کسی هستی که اینقدر خود را می‌سوزانی؟ ای بی‌شرم، چطور جرأت می‌کنی به خودت اجازه بدهی در کنار کسی که ارزشش بیش از این‌هاست، باشی؟ از خدا بترس.