گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۵

اتاک عید وصال فلا تذق حزنا
و نلت خیر ریاض فنعم ما سکنا
و زال عنک فراق امر من صبر
و محنه فتنتنا و خاب من فتنا
فهز غصن سعود و کل جنا شجر
فقر عینک منه و نعم ذاک جنا
فطب تجوت من اصحاب قریه ظلمت
و نال قلبک منهم شقاوه و عنا

اطلاعات

قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اتاک عید وصال فلا تذق حزنا
و نلت خیر ریاض فنعم ما سکنا
هوش مصنوعی: به تو عید وصال و دیدار رسید، پس غم را نچشید و از نعمت‌های خوب باغ‌ها بهره‌مند شدی، چه خوب است که در اینجا سکنا گزیده‌ای.
و زال عنک فراق امر من صبر
و محنه فتنتنا و خاب من فتنا
هوش مصنوعی: و زال عنک فراق امر من صبر و محنه فتنتنا و خاب من فتنا به معنی این است که جدایی تو آزمونی سخت و دشوار است و ما در این امتحان در حال آزمایش شدن هستیم. به طوری که هر کسی در این شرایط شکست می‌خورد.
فهز غصن سعود و کل جنا شجر
فقر عینک منه و نعم ذاک جنا
هوش مصنوعی: این بیت به بیان تصویری از شادابی و سرزندگی می‌پردازد. یعنی این که از درختان و شاخ و برگ‌های آن‌ها به عنوان نماد زیبایی و زندگی استفاده می‌کند. به نوعی، سخن از این است که درختان و شاخ و برگ‌هایشان با تمام زیبایی‌هایی که دارند، حتی اگر در فقر هم باشند، همچنان می‌توانند جلوه‌ای از زیبایی به نمایش بگذارند. در این متن، به ارزش و زیبایی زندگی حتی در شرایط سخت اشاره می‌شود.
فطب تجوت من اصحاب قریه ظلمت
و نال قلبک منهم شقاوه و عنا
هوش مصنوعی: از جمع دوستانی که در دهکده‌ای تاریک زندگی می‌کنند، دوری کن؛ زیرا دل تو از بیدادگری و سختی‌هایی که آنها به تو می‌رسانند، رنج خواهد برد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۲۸۵ به خوانش پزی ساتکنی عندلیب

حاشیه ها

1398/10/03 16:01
فرزانه پورعلیرضا

معنی لطفا