غزل شمارهٔ ۲۸۳۶
به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی
سوی او کند خدا رو به حدیث و همنشینی
نه که روی و پشت عالم همه رو به قبله دارد
که ز کیمیاست مس را برهیدن از مسینی
همگان ز خود گریزان سوی حق و نعل ریزان
که ز کاسدی رسانمان به لطافت و ثمینی
نه زمین ستان بخفته ز رخ فلک شکفته
ز فلک نبات یابد برهد از این زمینی
دهد آن حبوب علوی به زمین خوشی و حلوی
به بهار امانتیها بنماید از امینی
هله ای حیات حسی بگریز هم ز مسی
سوی آسمان قدسی که تو عاشق مهینی
ز برای دعوت جان برسیدهاند خوبان
که بیا به معدن و کان بهل این قراضه چینی
به خدا که ماه رویی به خدا فرشته خویی
به خدا که مشک بویی به خدا که این چنینی
تو که یوسف زمانی چه میان هندوانی
برو آینه طلب کن بنگر که روی بینی
به صفا چو آسمانی به ملاطفت چو جانی
به شکفتگی چنانی به نهفتگی چنینی
به خزینه خوب رختی ز قدیم نیکبختی
به نبات چون درختی به ثبات چون یقینی
شدهام چو موم ای جان به هوای مهر سلطان
برسان به موم مهرش که گزیدهتر نگینی
هله بس که کاسهها را به طعام او است قیمت
و اگر نه خاک نه ارزد همه کاسههای چینی
غزل شمارهٔ ۲۸۳۵: ز گزاف ریز باده که تو شاه ساقیانیغزل شمارهٔ ۲۸۳۷: هله عاشقان بشارت که نماند این جدایی
اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به چه روی پشت آرم به کسی که از گزینی
سوی او کند خدا رو به حدیث و همنشینی
هوش مصنوعی: چرا باید به کسی که خداوند به سمت او توجه کرده است، بیتوجهی کنم و روی خود را از او برگردانم؟
نه که روی و پشت عالم همه رو به قبله دارد
که ز کیمیاست مس را برهیدن از مسینی
هوش مصنوعی: نه اینکه همه چیز در دنیا به سمت قبله است، بلکه مانند کیمیاگری است که میتواند مس را از ویژگیهایش جدا کند و به طلا تبدیل کند.
همگان ز خود گریزان سوی حق و نعل ریزان
که ز کاسدی رسانمان به لطافت و ثمینی
هوش مصنوعی: همه از خود فاصله میگیرند و به سمت خدا میروند و میخواهند تلخیهای زندگی را با لطافت و ارزش بالاتر جبران کنند.
نه زمین ستان بخفته ز رخ فلک شکفته
ز فلک نبات یابد برهد از این زمینی
هوش مصنوعی: نه زمین، در خواب نهفته است، و آسمان به زیبایی خود میدرخشد. گیاهان از آسمان بهرهمند میشوند و از این زمین، رها میشوند.
دهد آن حبوب علوی به زمین خوشی و حلوی
به بهار امانتیها بنماید از امینی
هوش مصنوعی: خداوند به زمین نعمتهای خوشمزه و لذیذی میدهد و بهار را به عنوان نشانهای از امانت و حفاظت نشان میدهد.
هله ای حیات حسی بگریز هم ز مسی
سوی آسمان قدسی که تو عاشق مهینی
هوش مصنوعی: ای زندگی مادی، از اینجا بگریز و به سوی آسمان خالص برو، چرا که تو عاشق واقعی هستی.
ز برای دعوت جان برسیدهاند خوبان
که بیا به معدن و کان بهل این قراضه چینی
هوش مصنوعی: به خاطر دعوت جانهای خوب، آمدهاند که تو نیز به این مکان ارزشمند برآیی و این چیزهای بیارزش را رها کنی.
به خدا که ماه رویی به خدا فرشته خویی
به خدا که مشک بویی به خدا که این چنینی
هوش مصنوعی: به خدا قسم که تو مانند ماه زیبا هستی، به خدا قسم که رفتارت همچون فرشتگان نیکو است، به خدا قسم که بوی تو شبیه مشک خوش عطر است، به خدا قسم که تو اینگونهای.
تو که یوسف زمانی چه میان هندوانی
برو آینه طلب کن بنگر که روی بینی
هوش مصنوعی: تو که مانند یوسف در اوج زیبایی، هر کجا که هستی، به دنبال آیینه بگرد تا به چهرهات نگاه کنی و ببینی چقدر جذاب هستی.
به صفا چو آسمانی به ملاطفت چو جانی
به شکفتگی چنانی به نهفتگی چنینی
هوش مصنوعی: تو به پاکی و صفا مانند آسمان هستی، به نرمی و لطافت مانند جان، به شکفتگی و جوانهزنی همچون گل، و به پنهانکاری و رازآلودگی مشابه چیزی عمیق و نهفته.
به خزینه خوب رختی ز قدیم نیکبختی
به نبات چون درختی به ثبات چون یقینی
هوش مصنوعی: به ترکهای از گذشته نیکبختی، وجودت را با صفا و طراوت مانند درخت، و ثباتت را مانند یک یقین محکم استوار کن.
شدهام چو موم ای جان به هوای مهر سلطان
برسان به موم مهرش که گزیدهتر نگینی
هوش مصنوعی: من به عشق و محبت همچون موم نرم شدهام، ای جانم، پس به موم محبت او برسان که او از همه جواهرات ارزشمندتر است.
هله بس که کاسهها را به طعام او است قیمت
و اگر نه خاک نه ارزد همه کاسههای چینی
هوش مصنوعی: واقعا چه بسیارند ظرفهایی که به خاطر غذای او ارزش دارند، وگرنه حتی خاک هم به اندازه این ظرفهای چینی نمیارزد.