اطلاعات
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی
منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی
هوش مصنوعی: هر کس در پایان روز چراغ و سفرهای برپا میکند، من فقط به یاد یار خود و غم و گریهام مشغول هستم.
چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم
در مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی
هوش مصنوعی: وقتی که با اشک وضو میگیرم، نماز من مانند آتش خواهد بود و در مسجد شعلهور خواهد شد وقتی که آذان به گوش میرسد.
رخ قبلهام کجا شد که نماز من قضا شد
ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده از دوری و فقدان معشوقش گله میکند و میگوید که چگونه به خاطر نبودن او، عبادتش بی اثر و بدون نتیجه مانده است. همچنین اشاره میکند که این وضعیت همیشه آزمونی برای او و معشوقش است که باید از آن عبور کنند.
عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن
که نداند او زمانی نشناسد او مکانی
هوش مصنوعی: شگفتا که نماز عاشقان چه زیبایی دارد! آیا میتوان گفت کسی که نمیشناسد، در زمانی مشخص یا مکانی خاص قرار ندارد؟
عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است
عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی
هوش مصنوعی: عجب است که این دو رکعت نمازی که خواندم، چه حالتی دارد! من از عظمت آن شگفتزدهام و نمیدانم چطور میتوانم آن را وصف کنم، چرا که زبانم گویای آن نیست.
در حق چگونه کوبم که نه دست ماند و نه دل
دل و دست چون تو بردی بده ای خدا امانی
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم در مورد حق سخن بگویم در حالی که نه دستم مانده و نه دلم، دل و دستم را تو بردی، ای خدا، به من پناهی عطا کن.
به خدا خبر ندارم چو نماز میگزارم
که تمام شد رکوعی که امام شد فلانی
هوش مصنوعی: وقتی نماز میخوانم، آنقدر غرق در عبادت میشوم که از اطرافم بیخبرم و نمیدانم که چه کسی به عنوان امام به رکوع رفته است یا نماز را به پایان رسانده است.
پس از این چو سایه باشم پس و پیش هر امامی
که بکاهم و فزایم ز حراک سایه بانی
هوش مصنوعی: پس از این، مانند سایهای در کنار هر امامی خواهم بود و برای او میگریم و احساساتم را افزایش میدهم، همچون سایهای که همیشه در خدمت اوست.
به رکوع سایه منگر به قیام سایه منگر
مطلب ز سایه قصدی مطلب ز سایه جانی
هوش مصنوعی: به مقام رکوع توجه نکن و به حالت قیام هم چشم ندوز، موضوعی که در سایه نهفته است، همانند هدفی است که میخواهی به آن دست پیدا کنی؛ در واقع، منظور از سایه، جنبهای عمیقتر از وجود انسان است که باید به آن توجه کرد.
ز حساب رست سایه که به جان غیر جنبد
که همیزند دو دستک که کجاست سایه دانی
هوش مصنوعی: سایهای که همیشه در کنار ماست، اجازه نمیدهد که کسی از ما دور شود و ما را تحت نظر دارد. او با دو دست خود به دنبال نشانهای از ماست و در جستجوی ماست.
چو شه است سایه بانم چو روان شود روانم
چو نشیند او نشستم به کرانه دکانی
هوش مصنوعی: اگر شه (پادشاه) باشد، من سایهاش هستم، وقتی او به حرکت درآید، من نیز حرکت میکنم. وقتی او آرام گیرد، من نیز در کنارش استراحت میکنم.
چو مرا نماند مایه منم و حدیث سایه
چه کند دهان سایه تبعیت دهانی
هوش مصنوعی: وقتی چیزی از من باقی نمانده، من و سایهام چه تفاوتی داریم؟ سایه فقط بیصدا پیرو من است.
نکنی خمش برادر چو پری ز آب و آذر
ز سبو همان تلابد که در او کنند یا نی
هوش مصنوعی: اگر برادر مثل پری ناراحت نشود، از آب و آتش همانطور که در سبو مینوشند، شاید همانطور که در آن میکنند.
حاشیه ها
معنی یک لغت:
حَراک: حرکت، جنبش.
1395/10/22 18:12
امین افشار
در حق چگونه کوبم؟ که نه دست ماند و نه دل
دل و دست چون تو بردی... بده ای خدا امانی!!!
1395/10/22 19:12
امین افشار
عجبا نماز مستان! تو بگو درست هست آن؟
که نداند او زمانی، نشناسد او مکانی
1395/10/22 19:12
امین افشار
نکنی خمش، برادر! چو پُری ز آب و آذر
ز سبو همان تلابد که در او کنند یا نی؟
1395/10/22 19:12
امین افشار
چو نماز شام هر کس، بنهد چراغ و خوانی
منم و خیال یاری، غم و نوحه و فغانی...
به راستی که عاشق جداست از همه عالم، تا بدین پایه که آخر عزم می کند:
پس از این چو سایه باشم...
چو مرا نماند مایه، منم و حدیث سایه...
1396/11/21 02:01
ریحانه کرم پور
به خدا خبر ندارم چو نماز میگزارم
که تمام شد رکوعی؟ که امام شد فلانی؟
1397/03/10 18:06
برگ بی برگی
چو مرا نماند مایه منم و حدیث سایه
وقتی مایه و دارایی های معنوی از دست بروند داستان و حدیث سایه( من های ذهنی ) بر جای خواهد ماند . آقای پرویز شهبازی در برنامه 609 گنج حضور به تفصیل این غزل فوق العاده راشرح داده اند
1399/05/05 13:08
سیـنا ---
چرا من بیت 4 را این طوری به خاطرم هست:
عجبا نماز مستان تو بگو حرام هست آن
که نداند او زمانی نشناسد او مکانی
ما در نماز سجده به دیدار میبریم, بیچاره آنکه سجده به دیوار میبرد