گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۲۴

مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی
ز تو پرماه شود چرخ چو بر چرخ برآیی
کی بود چرخ و ثریا که بشاید قدمت را
و اگر نیز بشاید ز تو یابند سزایی
همه بی‌خدمت و رشوت رسد از لطف تو خلعت
نه عدم بود من و ما که بدادی من و مایی
ز من و ماست که جانی بگشاده‌ست دکانی
و اگر نه به چه بازو کشد او قوس خدایی
غلطی جان غلطی جان همه خود را بمرنجان
نه مسیحی که به افسون به دمی چشم گشایی
به سحرگاه و مشارق که شود تیره رخ مه
کی بود نیم چراغی که کند نورفزایی
چه کشیمش چه کشیمش تو بیا تا که کشیمش
که چراغ خلق است این بر آن شمع سمایی
مشکی را مشکی را مشکی پرهوسی را
چه کشانی چه کشانی به مطارات همایی
چو رخ روز ببیند ز بن گوش بمیرد
ز چه رفتی ز چه مردی تو چنین سست چرایی
زر و مال تو کجا شد پر و بال تو کجا شد
عم و خال تو کجا شد و تو ادبار کجایی
هله بازآ هله بازآ به سوی نعمت و ناز آ
که منت بازفرستم ز پس مرگ و جدایی
پر و بال تو بریدم غم و آه تو شنیدم
هله بازت بخریدم که نه درخورد جفایی
ز پس مرگ برون پر خبر رحمت من بر
که نگویند چو رفتی به عدم بازنیایی
کتب الله تعالی کرم الله توالی
فتدلی و تجلی بعث العشق دوایی
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
خمش و آب فرورو سمک بحر وفایی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مه ما نیست منور تو مگر چرخ درآیی
ز تو پرماه شود چرخ چو بر چرخ برآیی
هوش مصنوعی: ماه ما درخشان نمی‌شود مگر این که تو به چرخش درآیی؛ وقتی تو بر آسمان ظاهر شوی، چرخش آسمان نیز مانند ماه روشن می‌شود.
کی بود چرخ و ثریا که بشاید قدمت را
و اگر نیز بشاید ز تو یابند سزایی
هوش مصنوعی: چه کسی می‌تواند چرخ فلک و ستاره‌ی ثریا را در مقابل قدم‌های تو قرار دهد؟ و اگر هم چرخش آنها چنین امکانی داشته باشد، تو سزاوارتر از آنی که چیزی از آن‌ها دریافت کنی.
همه بی‌خدمت و رشوت رسد از لطف تو خلعت
نه عدم بود من و ما که بدادی من و مایی
هوش مصنوعی: همه خدمت‌ها و پاداش‌هایی که به ما می‌رسد، از رحمت و لطف توست. نبودن من و ما در کنار هم به معنای نادیده گرفتن ما نیست، بلکه تو به ما هدیه‌ها و امکاناتی داده‌ای.
ز من و ماست که جانی بگشاده‌ست دکانی
و اگر نه به چه بازو کشد او قوس خدایی
هوش مصنوعی: از وجود من و ماست که انرژی و روحی در زندگی ایجاد شده است و اگر این نیرو و جانی نباشد، چگونه می‌تواند جهان را با قدرت خود به پیش براند؟
غلطی جان غلطی جان همه خود را بمرنجان
نه مسیحی که به افسون به دمی چشم گشایی
هوش مصنوعی: ای جان، خودت را به زحمت نینداز و نرنجان. این گونه نیست که مانند مسیحی، با یک جادو و فریب، در یک آن به روشنایی برسید.
به سحرگاه و مشارق که شود تیره رخ مه
کی بود نیم چراغی که کند نورفزایی
هوش مصنوعی: در سحرگاه و هنگام طلوع خورشید، زمانی که چهره ماه دچار تیرگی می‌شود، دیگر چه نوری وجود دارد که بتواند در این تاریکی روشنایی ببخشد؟
چه کشیمش چه کشیمش تو بیا تا که کشیمش
که چراغ خلق است این بر آن شمع سمایی
هوش مصنوعی: هر چه درنگ کنیم و یا تلاش کنیم، تو بیا تا این موضوع را روشن کنیم، چرا که این مسئله برای مردم اهمیت دارد و این روشنایی به آن شمع آسمانی وابسته است.
مشکی را مشکی را مشکی پرهوسی را
چه کشانی چه کشانی به مطارات همایی
هوش مصنوعی: در این بیت، راوی به زیبایی و سادگی مسأله‌ای عمیق اشاره می‌کند. او به رنگ مشکی و جذابیت‌هایش اشاره می‌کند و از این که کسی با آرزوهایش چه کارهایی ممکن است انجام دهد سخن می‌گوید. همچنین، به پرواز و آزادی در افق‌های بالاتر و رسیدن به آرزوها اشاره می‌کند. این بیان به نوعی نشان‌دهنده‌ی تلاش برای رسیدن به هدف‌ها و آرزوهای عمیق‌تر است.
چو رخ روز ببیند ز بن گوش بمیرد
ز چه رفتی ز چه مردی تو چنین سست چرایی
هوش مصنوعی: وقتی چهره‌ات را در روز می‌بینم، از عمق وجودم به مرگ نزدیک می‌شوم. چرا رفتی و چرا این‌طور سست و ضعیف شدی؟
زر و مال تو کجا شد پر و بال تو کجا شد
عم و خال تو کجا شد و تو ادبار کجایی
هوش مصنوعی: مال و ثروت تو کجا رفت؟ زیبایی‌ها و خصوصیات تو کجا شدند؟ و تو حالا در کجایی، در حالیکه این روزها به بگو و مگو افتاده‌ای؟
هله بازآ هله بازآ به سوی نعمت و ناز آ
که منت بازفرستم ز پس مرگ و جدایی
هوش مصنوعی: بیایید دوباره، بیایید دوباره به سوی نعمت و زیبایی. زیرا من پس از مرگ و جدایی، با محبت و بخشش باز می‌گردم.
پر و بال تو بریدم غم و آه تو شنیدم
هله بازت بخریدم که نه درخورد جفایی
هوش مصنوعی: من بال و پر تو را شکستم و صدای غم و اندوهت را شنیدم. حال دوباره به سراغت می‌آیی که بخرمت، اما می‌دانم که این کار شایسته‌ی بی‌احترامی نیست.
ز پس مرگ برون پر خبر رحمت من بر
که نگویند چو رفتی به عدم بازنیایی
هوش مصنوعی: پس از مرگ، رحمت من از تو دور نخواهد شد. نگذار کسی بگوید که وقتی رفتی به این دنیا بازنمی‌گردی و خبری از تو نخواهد بود.
کتب الله تعالی کرم الله توالی
فتدلی و تجلی بعث العشق دوایی
هوش مصنوعی: خداوند مهربانی خود را نازل کرد و عشق را به‌وجود آورد، که درمانی برای جان‌هاست.
فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
خمش و آب فرورو سمک بحر وفایی
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی حال و هوای جوی و دریا را توصیف می‌کند. به نظر می‌رسد شاعر به توصیف تصویرهایی از حرکت و جریان آب و زندگی دریایی پرداخته است. احساسات و زیبایی‌های طبیعی در هم آمیخته شده‌اند و تصویری زنده از دریا به وجود آمده است.