غزل شمارهٔ ۲۸۱۸
صنما چونک فریبی همه عیار فریبی
صنما چون همه جانی دل هشیار فریبی
سحری چون قمر آیی به خرابات درآیی
بت و بتخانه بسوزی دل و دلدار فریبی
دل آشفته نگیری خرد خفته نگیری
تو بدان نرگس خفته همه بیدار فریبی
ز غمت سنگ گدازد رمه با گرگ بسازد
رمه و گرگ و شبان را تو به یک بار فریبی
چه کنم جان و بدن را چه کنم قوت تن را
که تو جبار جهانی همه بیمار فریبی
قمر زنگی شب را تو کنی رومی مه رو
همه کوران سیه را تو به انوار فریبی
همه را گوش بگیری شنوایی برسانی
همه را چشم گشایی و به دیدار فریبی
تو نه آنی که فریبی ز کسی صرفه بجویی
تو همه لطف و عطایی تو به ایثار فریبی
تو صلاح دل و دینی تو در این لطف چنینی
که کمین خار فنا را سوی گلزار فریبی
غزل شمارهٔ ۲۸۱۷: مکن ای دوست نشاید که بخوانند و نیاییغزل شمارهٔ ۲۸۱۹: اگر او ماه منستی شب من روز شدستی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صنما چونک فریبی همه عیار فریبی
صنما چون همه جانی دل هشیار فریبی
هوش مصنوعی: ای محبوب، چون تو فریبندهای، همهکس را به خود میکشی. ای عشق، بهسان جان، دل آگاهان را نیز به بازی میگیری.
سحری چون قمر آیی به خرابات درآیی
بت و بتخانه بسوزی دل و دلدار فریبی
هوش مصنوعی: در سحرگاه، تو مانند ماه زیبا و دلربا وارد مکان نوشیدنی میشوی و با زیبایی خود، بت و معابد را به آتش میکشی و دلها را به خود جلب میکنی.
دل آشفته نگیری خرد خفته نگیری
تو بدان نرگس خفته همه بیدار فریبی
هوش مصنوعی: دل آشفتگی تو را نگیرد و خرد و اندیشهات را به خواب نبرد؛ بدان که نرگسهای خوابیده، همه در واقع بیدار و آماده فریب دادنند.
ز غمت سنگ گدازد رمه با گرگ بسازد
رمه و گرگ و شبان را تو به یک بار فریبی
هوش مصنوعی: از اندوه تو، گله گوسفند با گرگ کنار میآید و هر سه، یعنی گله، گرگ و شبان، در یک لحظه فریب میخورند.
چه کنم جان و بدن را چه کنم قوت تن را
که تو جبار جهانی همه بیمار فریبی
هوش مصنوعی: چه کنم با جان و بدنم؟ چه کنم با قدرت تنم؟ که تو ای زورمند جهانی، همه را به بیماری و فریب مبتلا کردهای.
قمر زنگی شب را تو کنی رومی مه رو
همه کوران سیه را تو به انوار فریبی
هوش مصنوعی: ای قمر زنگی، تو شب را به زیبایی و روشنی خود روشن میکنی و نگاه همهی کسانی که در تاریکی ماندهاند را به جذبه و دلفریبی خود جلب میکنی.
همه را گوش بگیری شنوایی برسانی
همه را چشم گشایی و به دیدار فریبی
هوش مصنوعی: اگر به همه گوش بدهی و شنیدن را به آنها یادآوری کنی، و همچنین اگر به آنها کمک کنی تا چشمهایشان را باز کنند و حقیقت را ببینند، میتوانی آنها را به درک و آگاهی بیشتری برسانی.
تو نه آنی که فریبی ز کسی صرفه بجویی
تو همه لطف و عطایی تو به ایثار فریبی
هوش مصنوعی: تو آن کسی نیستی که با فریب و دورویی از دیگران چیزی بهدست بیاوری. تمام لطف و نیکی تو در بخشش و ایثار نهفته است.
تو صلاح دل و دینی تو در این لطف چنینی
که کمین خار فنا را سوی گلزار فریبی
هوش مصنوعی: تو در این تیرگیها با لطف و محبت خود، نیکی و دیانت را نجات میدهی و با فریب دادن کژیها و زشتیها، به سمت زیبایی و شکوفایی راه میکنی.
حاشیه ها
1400/04/11 15:07
افشین
یکی از زیبا ترین و پر مفهوم ترین اشعار مولاناست.
تو نه آنی که فریبی ز کسی صرفه بجویی
تو همه لطف و عطایی تو به ایثار فریبی
با صدای بهمن شریف شنیدنی است.
1404/01/12 15:04
Sayednaeim Sadat
این شعر به توصیف جنبههای فریبی و جاذبههای معنوی اشاره دارد. شاعر به مخاطب (صنما) میگوید که او به مانند قمر درخشنده است که در میان تاریکیها و مشکلات میدرخشد و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد. عشق و زیبایی او باعث میشود دلها به سوی او جذب شوند و به نوعی او توانایی تغییر حالات انسانی را دارد. شاعر با بیان احساسات و افکار عمیق خود، از فریبندگی و تأثیرگذاری او در زندگیها سخن میگوید و در نهایت به این نتیجه میرسد که او نه تنها فریبنده است، بلکه بخشنده و نیکوکار نیز هست.