گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۱۹

اگر او ماه منستی شب من روز شدستی
اگر او همرهمستی همه را راه زدستی
وگر او چهره مستی به سر دست بخستی
ز کجا عقل بجستی ز کجا نیک و بدستی
وگر او در صمدیت بنمودی احدیت
به خدا کوه احد هم خوش و مست احدستی
و اگر باغ نه مستی که در او میوه برستی
ز کجا میوه تازه به درون سبدستی
سبد گفت رها کن سوی آن باغ نهان شو
اگر این گفت نبودی نه مدد بر مددستی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر او ماه منستی شب من روز شدستی
اگر او همرهمستی همه را راه زدستی
هوش مصنوعی: اگر او ماه من بود، شب من به روز تبدیل می‌شد. اگر او با من باشد، همه را از راه خود منحرف می‌کرد.
وگر او چهره مستی به سر دست بخستی
ز کجا عقل بجستی ز کجا نیک و بدستی
هوش مصنوعی: اگر او به خاطر مستی چهره‌اش را به دست بگیرد، عقل و درک از کجا به سراغش می‌آید و خوب و بد را از کجا تشخیص می‌دهد؟
وگر او در صمدیت بنمودی احدیت
به خدا کوه احد هم خوش و مست احدستی
هوش مصنوعی: اگر او زیبایی خود را در مقام بی‌پایان نشان دهد، در آن صورت حتی کوه احد هم شاد و سرمست از یکتایی خدا خواهد بود.
و اگر باغ نه مستی که در او میوه برستی
ز کجا میوه تازه به درون سبدستی
هوش مصنوعی: اگر باغی وجود نداشته باشد که در آن میوه‌ها به بار نشسته باشند، چگونه می‌توان میوه‌های تازه را در سبد پیدا کرد؟
سبد گفت رها کن سوی آن باغ نهان شو
اگر این گفت نبودی نه مدد بر مددستی
هوش مصنوعی: سبد به شما می‌گوید که خود را رها کن و به سمت باغ نهانی برو. اگر این حرف را نمی‌زدی، هیچ کس به تو کمک نمی‌کرد.

حاشیه ها

1395/12/15 11:03
سهیلا

سلام
شرح این غزل چیه؟