گنجور

غزل شمارهٔ ۲۸۱۳

اقتلونی یا ثقاتی ان فی قتلی حیاتی
و مماتی فی حیاتی و حیاتی فی مماتی
اقتلونی ذاب جسمی قدح القهوه قسمی
هله بشکن قفس ای جان چو طلبکار نجاتی
ز سفر بدر شوی تو چو یقین ماه نوی تو
ز شکست از چه تو تلخی چو همه قند و نباتی
چو توی یار مرا تو، به از این دار مرا تو
برسان قوت حیاتم که تو یاقوت زکاتی
چو بسی قحط کشیدم بنما دعوت عیدم
که نشد سیر دو چشمم به تره و نان براتی
حرکت کن حرکت‌هاست کلید در روزی
مگرت نیست خبر تو که چه زیباحرکاتی
به چنین رخ که تو داری چه کشی ناز سپیده
که نگنجد به صفت در که چه محمودصفاتی
بنه ای ساقی اسعد تو یکی بزم مخلد
که خماری است جهان را ز می و بزم نباتی
به حق بحر کف تو گهر باشرف تو
که به لطف و به گوارش تو به از آب فراتی
مثل ساغر آخر تو خرابی عقولی
که چو تحریمه اول سر ارکان صلاتی
کرمت مست برآید کف چون بحر گشاید
بدهد صدقه نپرسد که تو اهل صدقاتی
به کرم فاتح عقدی به عطا نقده نقدی
برهان منتظران را ز تمنای سباتی
نه در ابروی تو چینی نه در آن خوی تو کینی
به عدو گوید لطفت که بنینی و بناتی
رسی از ساغر مردان به خیالات مصور
ز ره سینه خرامان کنساء خفرات
و جوار ساقیات و سواق جاریات
تو بگو باقی این را انا فی سکر سقاتی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1395/10/23 21:12
سینا

دو بیت نخست این غزل، از سروده های منسوب به حسین منصور حلاج است

1396/04/25 22:06
آرما

بیت 14 (یکی مانده به آخر)
خفرات در شعر آمده که باید به خفراتی تغییر پیدا کند(پیرو قافیه).

1401/07/22 21:10
سعید سلیمانی

ی خوانده می‌شود اما اگر بنویسیدش به ضمیر اول شخص برمیگردد و غلط است.

1397/10/29 18:12
نادر..

ز سفر بدر شوی تو....

1402/02/04 11:05
یزدانپناه عسکری

رسی از ساغر مردان بخیالات‏ مصور - ز ره سینه خرامان کنساء خفرات‏

[یزدانپناه عسکری*]

نبئ‏ ‏‏، حرکت و سفر آگاهی